هوپ‌هوپ‌نامه

از ویکی‌گفتاورد

هوپ‌هوپ‌نامه از آثار چاپ شده میرزا علی‌اکبر صابر و به‌زبان ترکی آذربایجانی است.این مجموعه شعر برای اولین بار در ۱۹۱۴ میلادی در بادکوبه به چاپ رسید که حاصل سروده‌های شاعر بین سال‌های ۱۹۰۵-۱۹۱۱ میلادی است.

من خلیل‌الله عصرم، پدرم چون آزر      سفر از بابل شروان کنم انشاالله
گرچه او دفتر اشعار مرا پاره نمود      وصله با طبع دُرافشان کنم انشاالله

دارای منبع[ویرایش]

  • بیر مجلیسده اون کیشی نین صحبتی
وکیل:-حقسیزه حقلی دئییب بیر چوخ گوناهه باتمیشام- ناحق را حق گفته و به گناه آلوده شدم.
حکیم:-دردی تشخیص ائتمییوب قووم-اقربا آغلاتمیشام.- مریضی را تشخیص نداده و یک قوم را عزادار کردم.
تاجر:-من حلال ایله حرامی بیر -بیرینه قاتمیشام.- من حلال و حروم را قاتی کرده ام.
روضه خوان:-امتین پولین آلیب، من گؤزلرین ایسلاتمیشام.- پول امت را گرفته چشم هایشان را خیس کرده ام.
درویش:-نرده بولسام سوق آچیب مین-مینیالان سؤز آتمیشام
صوفی:-روز و شب حق ، حق دییب،من هر کسی اویناتمیشام.- هر روز حق گفته و مردم را به بازی گرفته ام.
ملانما:-گونده بی فتوا ایله، مخلوقی من آلداتمیشام.- هر روز یک فتوا داده و خلق را فریب داده ام.
علم:-قطع اومید ائتمیشم،یکسر بو قومی آتمیشام.- از این قوم قطع امید کرده ام.
جهل:-اورتادا کیف ائیلییوب، من هم مرامه چاتمیشام.- کنار نشسته ام و به مقام بالا رسیده ام.
شاعر:-بولبوله،عشقه،گوله،دائر یالان فیرلاتمیشام.
عوام:-آنلامام هرگیز،جهالت بسترینده یاتمیشام.
غزئته چی:-من جریدهم دولماق ایچون مطلبی اوزاتمیشام.- من برای این که روزنامه ام پر شود مطلب را کش داده ام.

ترجمه فارسی شعر فوق توسط (احمد شفائی)، چاپ دوم، باکو ۱۹۷۷:

  • صحبت دوازده نفر در یک مجلس:
وکیل: حق به‌ناحق گفته‌ام من، بس گناهان گرده‌ام.
حکیم: من نفهمیده مرض، اقوام گریان کرده‌ام.
تاجر: بنده مال خویش را با خلق یکسان کرده‌ام.
روضه‌خوان: خلق را گریانده، کیف از پول آنان کرده‌ام.
درویش: معرکه بگرفته، کلاشی فراوان کرده‌ام.
صوفی: روز و شب «حق» گفته‌ام، حق نیز پنهان کرده‌ام.
ملا: داده فتوا، خلق را اغوا فراوان کرده‌ام.
علم: ناامیدم، ترک این مخلوق نادان کرده‌ام.
جهل: من در این هنگامه کیفی کرده، جولان کرده‌ام.
شاعر: از گل . از بلبل و از عشق دکان کرده‌ام.
عوام: بر جهالت تکیه داده بستر از آن کرده‌ام.
روزنامه‌نگار: تا جریده پر شود صحبت فراوان کرده‌ام.

درهجو محمدعلی شاه[ویرایش]

غم ومحنت فرون اولدی      سبب بوینی یوغون اولدی
الف لر دوندی نون اولدی      سبب بوینی یوغون اولدی
نه ایچون کشور ایران     
اولور شخصیته قوربان     
مگر بایقوش سویر ویران     
      ویا طالع زبون اولدی
      سبب بوینی یوغون اولدی
نه دن اولدی ایکی دیللی     
ایورگلرقالدی نیسگیللی      
داغلدی مجلیس میللی     
      عمل لر سرنگون اولدی
      سبب بوینی یوغون اولدی
نچون مشروطه باغلاندی     
مزورلر قوجاغلاندی     
قارین لار دویدی یاغلاندی     
      وطن دارلجنون اولدی
      سبب بوینی یوغون اولدی
قسم ایتی ایناندیردی      
نچون راَیین دولاندیردی      
اوزون دونیایه آندیردی      
      مطیع نفس دون اولدی
      سبب بوینی یوغون اولدی
     

[ویرایش]

  • در ما نکند ندای این عصر اثر،
از خواب نخیزیم ز توپ و ز تشر،
گر اجنبیانند به طیاره سوار،
ما از اتول و موتول نداریم خبر.
گر اهل زمین پرند همچون مرغان،
ماییم زمین‌گیر ز اهل منبر.
  • گر به‌عکسم نگرد زاهد پست خودبین،
بیند البته در آن آینه او یک بی‌دین،
به‌گمانش رسد آن هیئت منحوس منم،
او کند لعنت و من نیز بگویم آمین!
دیر یا زود کند اینهمه لعنت کورش،
نه مؤثر شود آمین ز من، از وی تلعین.
  • عارف کوشد که ملت آزاد شود،
زاهد خواهد که مسجد آباد شود،
بشنو، فکلی، یقه آهاری گوید،
آن مترس من مثل پریزاد شود!
باز حاکم شد و مقرر گشت،
عمر ایران به‌سر رسد، هرچند
بوده صدقرن و زان معمر گشت.

[ویرایش]

  • پرسش:
گر که تعریف ز خود عیب بزرگیست، چرا      شیخ‌الاسلام ز خود اینهمه تقدیر کند؟
  • پاسخ:
چونکه ملاست پسرجان و هر آن خواب که دید      خود او خواب خودش را همه تعبیر کند

واپسین سخن[ویرایش]

راهم بدهید روبراه آمده‌ام      بر درگه حضرت‌الله آمده‌ام
بی‌تحفه نیامدم نه دستم خالی است      با دست پر از همه گناه آمده‌ام

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ