ژان دو لا فونتن
ظاهر
ژان دو لافونتن (۸ ژوئیه ۱۶۲۱ در شاتو-تیری، درگذشت ۱۳ آوریل ۱۶۹۵ میلادی در پاریس)، شاعر، نویسنده و مشهورترین حکایتنویس فرانسهاست که شعرهای بسیاری نیز سُرودهاست. شهرت او بیشتر به دلیل نوشتن کتابی به نام حکایات است که گونهٔ ویژهای از حکایتنویسی را در کل اروپا ارائه کرد و سرمشقی برای دیگر نویسندگان فرانسوی یا فرانسه زبان بود.
دارای منبع
[ویرایش]- «شتاب بیحاصل است، به هنگام راهافتادن شرط است.»
- مجموعه افسانهها
- «از دور چیزکی است، از نزدیک هیچ.»
- مجموعه افسانهها
- «این قانون طبیعت است که ما را به یاری رساندن به یکدیگر فرا میخواند.»
- مجموعه افسانهها
- «سلام و تهنیت خلق نه بر بزرگان نابخرد، بل بر جامه گرانبهای آنها است.»
- مجموعه افسانهها
- «طمع کردن در سود بیشتر، بیدغدغه زیان میسر نخواهد بود.»
- مجموعه افسانهها
- «بربالهای زمان، غمها نیز به دوردستها پرواز میکنند.»
- مجموعه افسانهها
- «من خم میشوم، اما نمیشکنم.»
- مجموعه افسانهها
- «نخستین کسی که میتواند زن را فریب دهد خود او است.»
- مجموعه افسانهها
- «همیشه و همه جا کوچکترها باید تاوان نادانی و حماقت بزرگترها را بدهند.»
- مجموعه افسانهها
بدون منبع
[ویرایش]- «صلح و صفا و آرامش مسلط بر زندگی مرغها، با آمدن یک خروس، به پایان رسید و جنگ و ستیز آغاز شد.»
- «قلب زن پرتگاهی است که عمقش را نمیتوان تخمین زد.»
- «کلیدی که صندوق پول را باز میکند، قفل دلها را میگشاید.»
- «نوع انسان با این همه بزرگی خود هنوز آنقدر انسان نشدهاست که بتواند فقط از عقل انسانی خود دستور بگیرد، این است که میبینید افسانهای که از قول یک قورباغه یا سوسک بالدار نقل شده، بیش از کلمات حکما در مغز مردم نفوذ میکند. انسان تاکنون بزرگترین تجربهها و معارف خود را از حیوانات ناچیزتر از خود یادگرفتهاست.»
- «وقتی به رستوران وارد میشوی ببین جیبت چه میگوید، نه معدهات.»
- «هیچ چیز بر عشق نمیتواند حکومت کند، بلکه این عشق است که حاکم بر همهچیز است.»