کنفوسیوس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز Bot: removing existed iw links in Wikidata |
جز برچسب منبع |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{بدون منبع}} |
|||
'''[[W:کنفوسیوس|کنفوسیوس]]''' |
'''[[W:کنفوسیوس|کنفوسیوس]]''' |
||
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۳۶
در متن این گفتاورد از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشدهاست. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیگفتاورد کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد. |
Kunfuzius ترکیب لاتینی از کلمه چینی Kongfuzi, K'ung-fu-tzu به معنی «استاد کونگ» است. وی سال (۵۵۱ پیش از میلاد) در شهر کوفو دیده بهجهان گشود و بهسال (۴۷۹ پیش از میلاد) در زادگاه خود درگذشت.
بدون منبع
- «از مرد آزاده استقامت و پایداری انتظار می رود و نه اطاعت کورکورانه. او همیشه استوار است اما مرد متوسط همیشه جوشان و خروشان است.»
- «اگر کسی به شاگردی نزد من آید و من یک جهت مسألهای را برای او بیان کنم و او خود سه جهت دیگر آن را با قوهٔ فکر خویش حل نکند من نمیتوانم به او چیزی یاد بدهم.»
- «برتری انسان از سه راه است. از پرهیزکاری که با آن از نگرانی میرهد، از حکمت است که پریشانی را از او دور میکند و از شجاعت است که او را از ترس میرهاند.»
- «بزرگترین افتخار این نیست که هرگز سقوط نکنیم، بلکه پس از هر سقوط، دوباره بپاخیزیم.»
- «بهترین انسان کسی است که در حق همه نیکی کند.»
- «به عوض آنکه به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.»
- «خوبی و بدی به اندازه ی کوه های هیمالیا واضح و آشکارند. اگر آنها را نمی بینید چشمان خود را درمان کنید»
- «پیشینیان که میخواستند فضایل عالی را در سرتاسر ملک تابان کنند، ابتدا دولتهای خودشان را به وجهی نیکو سامان بخشیدند. چون خواستند دولتهاشان را به وجهی نیکو سامان دهند، ابتدا خانوادههاشان رانظم و ترتیب بخشیدند. چون خواستند خانوادههاشان رانظم و ترتیب بخشند، ابتدا نفوس خود را تربیت کردند. چون خواستند نفوس خود را تربیت کنند، ابتدا قلبهاشان را مصفا کردند. چون خواستند قلبهاشان را مصفا کنند،ابتدا درصدد بر آمدند اندیشههاشان را قرین صدق و صفا سازند. چون خواستند اندیشههاشان را قرین صدق و صفا سازند، ابتدا دایره معرفت خود را تا حد اعلی گستردند. این قسم گسترش دایره معرفت، در تحقیق از چیزها نهفتهاست. آنگاه که چیزها محل تحقیق واقع شدند، معرفت به کمال رسید. آنگاه که معرفت ایشان به کمال رسید، اندیشههاشان قرین صدق و صفا شد. آنگاه که اندیشههاشان قرین صدق و صفا شد، قلبهاشان مصفا گردید. آنگاه که قلبهاشان مصفا گردید، نفوسشان تربیت یافت. آنگاه که نفوسشان تربیت یافت، خانوادههاشان نظم و ترتیب حاصل کردند. آنگاه که خانوادههاشان نظم و ترتیب حاصل کردند، دولتهاشان به نیکی اداره گردید.(و سرانجام)آنگاه که دولتهاشان به نیکی اداره گردید، سرتاسر ملک به آرامش و سعادت رسید.»
- «تکامل هریک از افراد بشر در چند مرحله به عمل میآید ولی مراحل عمومی که در همه موارد صادق است، سه است. نخست بیدار کردن احساسات لطیف و افکار بلند به وسیله اشعار و سرودهای عالی. زیرا اینها صورتهای زیبا و دلربای زندگی پاک و با صفا را نشان میدهند و میآموزند. دوم استوار ساختن این صورتها به وسیله اعمال روزانه زندگی. سوم تکمیل این اعمال و اشکال به وسیله موسیقی زیرا این صنعت روحانی، احساسات و افکار و کردار آدمی را با هم دمساز و هماهنگ میسازد و به زندگی رونق و جلوه و زیور کمال میدهد.»
- «شرافتمند هرچه را میخواهد در خود میجوید و مرد دون و فرومایه در دیگران جستجو میکند.»
- «کسی که مایل است خیر دیگران را تأمین کند خیر خودش را هم تأمین کرده است.»
- «مرد آزاده به هیچوجه دست افزار کسی نمیشود یعنی برای وی شایسته نیست که خود را آلت مقاصد دیگران بسازد، او مقصد خویشتن است.»
- «مرد آزاده پیوسته میکوشد در گفتار خود آهسته و در کردار خود تند و سریع باشد.»
- «مرد بزرگ از سه چیز پرهیز میکند. شهوت در جوانی. ستیزه جوئی در ابتدای کهولت و جاه طلبی در پیری.»
- «مردی را که مهیای آموختن است تعلیم ندادن، انسانی را به هدر دادن است. مردی را که آماده آموختن نیست تعلیم دادن، سخن به هدر دادن است. خردمند نه انسان را به هدر میدهد نه سخن را.»
- «مردی که خصلت نیک دارد هرگز تنها نمیماند زیرا همیشه دوستانی برای خود پیدا میکند.»
- «من از یاد دادن آنچه یاد گرفتهام هرگز خسته نشدهام. این یگانه خدمت ناچیزی است که من آن را نسبت به خود میتوانم داد.»
- «میانهروی و اندازه نگاه داشتن، کمال طبیعت آدمی است.»
- «هرکه در باره اموری که پس از مدتی اتفاق خواهد افتاد پیش از وقت نیندیشد به زودی دچار سختیهای بسیار ناگوار خواهد شد.»
- «بدون شناخت قدرت واژه ها،شناختن انسانها محال است.»
- «هر روز خود را تازه کن، باز هم دوباره خود را تازه کن، همیشه خود را نو و تازه نگاه بدار.»
در باره کنفوسیوس
- «همه حادثات جهان و ترقیها و تنزلها و خوشبختی و بدبختیهای جامعه بشر و افراد آن در آغاز، سببهای کوچک و ساده داشته و به تدریج از صورت ساده به صورت امور پیچیده در آمده است. اگر کسی ریشه یا هسته نخستین هرچیز و هر حادثه را در آغاز تکوین آن بشناسد میتواند جریان و تأثرات آن حادثه را تا درجهای تغییر بدهد. این اعتقاد، یکی از ارکان فلسفه کنفوسیوس است.»
پیوند بهبیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |