گناباد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Gonabadi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جز ویرایش Gonabadi (بحث) به آخرین تغییری که Chyah انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
خط ۲۲: خط ۲۲:
* «گناباد شهر بزرگی است در شمال خاوری تون که ابن حوقل آنرا (ینابذ) و مقدسی (جناود) نامیده‌اند و باشکال دیگر هم خوانده شده). ساختمانهای این شهر در قرن چهارم از گل بود، هفتاد دهکده داشت و آبش از کاریز حاصل می‌شد. یاقوت گوید آنرا گنابذ گویند، بجای جنابذ. حمدالله مستوفی گوید: (جنابذدر تلفظ گنابد گویند شهری کوچک است بهتر از خور چند موضع توابع دارد واو را قلعه‌ای است که پسر گودرز ساخته است و حصارهای محکم دارد چنان‌که از بالای آن تل ریگ تا غایت دیه‌ها و ولایتها مجموع در نظر باشد اما هرگز آن ریگ در باغات نمی‌آید و آبش از کاریز است و چهار فرسنگ درازی کاریز است و چاه آن تخمیناً هفتصد گز باشد و بیشتر کاریزها همچنین عمیق باشد و کاریزها از طرف جنوب به شمال می‌رود و قلعه‌ای بر دو طرف آنست یکی را قلعه خواشیر گویند و دیگری را قلعه درجان. حاصلش غله و میوه و ابریشم نیکو و فراوان باشد.»
* «گناباد شهر بزرگی است در شمال خاوری تون که ابن حوقل آنرا (ینابذ) و مقدسی (جناود) نامیده‌اند و باشکال دیگر هم خوانده شده). ساختمانهای این شهر در قرن چهارم از گل بود، هفتاد دهکده داشت و آبش از کاریز حاصل می‌شد. یاقوت گوید آنرا گنابذ گویند، بجای جنابذ. حمدالله مستوفی گوید: (جنابذدر تلفظ گنابد گویند شهری کوچک است بهتر از خور چند موضع توابع دارد واو را قلعه‌ای است که پسر گودرز ساخته است و حصارهای محکم دارد چنان‌که از بالای آن تل ریگ تا غایت دیه‌ها و ولایتها مجموع در نظر باشد اما هرگز آن ریگ در باغات نمی‌آید و آبش از کاریز است و چهار فرسنگ درازی کاریز است و چاه آن تخمیناً هفتصد گز باشد و بیشتر کاریزها همچنین عمیق باشد و کاریزها از طرف جنوب به شمال می‌رود و قلعه‌ای بر دو طرف آنست یکی را قلعه خواشیر گویند و دیگری را قلعه درجان. حاصلش غله و میوه و ابریشم نیکو و فراوان باشد.»
** ''لسترنج مستشرق انگلیسی ـ۱۹۳۳–۱۸۵۴ میلادی (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج، ترجمه محمود عرفان، تهران ۱۳۳۷، ص ۳۸۴.)''
** ''لسترنج مستشرق انگلیسی ـ۱۹۳۳–۱۸۵۴ میلادی (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج، ترجمه محمود عرفان، تهران ۱۳۳۷، ص ۳۸۴.)''

=== تاریخ ===




آنچه مشخص است دین دیو یسنا و گبرها قبل از ورود آریاییان به ایران وجود داشته و پس از حضور آریایی ها در این سرزمین و ممزوج شدن آنها با این مردمان و دشمنی زرتشت با این آیین و مردم به مرور از بین رفته و در فرهنگ و نژاد جدید حل شده است.گبرها در زمان ورود به این شهر در مناطق کوهستانی گناباد مستقر شدند.وجود رودخانه و چشمه ها وهوای کوهستانی منطقه که در گرمای کویر سرد و مطبوع و همچنین وجود زمین های حاصلخیز دشت مجاور کوهستان از جمله عوامل استقرار در این منطقه بود. گبرها قلعه هایی را برای خود بنا کردند و معابد خود را که در آن ها به پرستش خدایان خود مشغول بودند در آنجا بناکردند .این قلعه ها بعدها کاربرد دفاعی پیدا کردند و در جنگ هابه مأمن وپناهگاهی برای مردم تبدیل شد .همچنین شهرهایی چون اروک (اوروک یا محلی که آب روان است.اوروک همچنین نام یکی از شهرهای باستانی سومر و بعداً بابل در منطقه میانرودان است. اروک در گویش گنابادی به معنای لثه و در اینجا به معنای کناره رودخانه می باشد) و حصار (قلعه ، دژ و دیوار دور قلعه را گویند) را در هزاره سوم قبل از میلاد ساختند و به تدریج شهرهایی چون پشن ، جیج ، دیزق ، غور ، بغدوخ ، سور و... ساخته شد. گبرها ابتدا به کشاورزی مشغول بودند و به مرور به سمت جنگ آوری و تجارت تمایل پیدا کردند.موقعیت گناباد از لحاظ سوق الجیشی و وجود راه های تجاری و اعتبار مذهبی گناباد از عوامل موثر در این امر بود. پس از ساخت قنات قصبه به مرور جامعه گناباد شکل دیگری به خود گرفته و به علت افزایش جمعیت و نیاز به منابع پایدار آب مهاجرت به سمت مظهر قنات آغاز گردید. این امر باعث شکل گیری هسته اولیه قصبه شد که به علت آبادانی بالای آن به مرکزیت سیاسی و اداری تبدیل شد و به شهر معروف گشت. شهر از پارسی باستان ( χşaθra ) گرفته شده‌است و به معنای پادشاهی می باشد. در متون پهلوی شهر بصورت ( sahr ) آمده است.با شکل گیری قهستان گناباد به دلیل جغرافیای خاص خود به عنوان مرکز قهستان تعیین میشود.حافظ ابرو مورخ و جغرافیدان سده هشتم و نهم در کتاب زبدة التواریخ مینویسد : (ولایت قهستان یکی از دوازده ولایت خراسان است که مرکز آن جنابد است و ناحیتی عظیم است بیست دیه و پنجاه مزرعه از توابع آنست و مولائیان که حاکم قهستان بودند در جنابد نشستندی و جنابد به خواف نزدیکست) به مرور قسمتهایی از قهستان از گناباد جدا می شود تا این که در قانون تقسیمات کشوری 1316 کشور به 10 استان و 49 شهرستان و خراسان نیز به 7 شهرستان بجنورد ، بیرجند، سبزوار، قوچان، گناباد ، مشهد و تربت حیدریه تقسیم شد. گناباد شامل بخش های جویمند ، بجستان ، کاشمر و طبس می شود. در همین سال جویمند به عنوان مرکزیت گناباد تعیین شد.گناباد برای چند صد سال بصورت نظام فئودالیسم اداره می شد و چندین خان در گناباد مستقر بودند. ساختمان عمارات در گناباد یادگار این دوران بوده و محل زندگی یکی از خان ها بود که بعدها به عنوان دانشگاه پیام نور استفاده می شد و در نهایت یک مجتمع مسکونی در آنجا ساخته شد. گناباد دژی داشته که از سه طرف دارای دروازه بود و آنچه به برج فخرزاده در شهر معروف است بازمانده از این قلعه بزرگ است )قلعه های قبل که در این ناحیه وجود داشته در زلزله ها تخریب و قلعه های جایگزین ساخته می شدند که برج فخرزاده بازمانده از آخرین احیای دژ گناباد می باشد) دور این قلعه خندقی حفر کرده بودند و در اطراف آن زمین های کشاورزی بود. در دوره های مختلف زلزله های ویران گر در گناباد رخ داده و تعداد زیادی کشته و خانه هایشان ویران شده است.از جمله دلایلی که مرکزیت در دوران قانون گذاری در ایران به محله ای که به جویمند (جوی آبی که به مند میرود ، جومند) نامیده میشود ظلم و ستم خان ها و اختلاف و رقابت آنها با هم بود که باعث شد در کنار جوی آبی که مسیر آن به سمت مند می گذشت آبادی ای ایجاد شود و به تدریج از شهر و دیگر روستاهای گناباد مهاجرت به آنجا صورت پذیرد و به قطب تجاری بدل گردد.آبادی که ایجاد شده ابتدا از دور میدان امام کنونی تا ورودی قنات علی آباد در خیابان شوریده و از طرف دیگر تا محل مسجد امام صادق (معروف به سر تراز) و از طرف دیگر تا فیاض بخش کنونی بوده و بقیه باغ و زمین بود.جویمند در اوخر عصر قاجار شکل گرفت (خانه ، آب انبار و حسینیه شریعت که مربوط به اواخر عصر قاجار می باشد گواه این مدعاست) و بعد از آن در دوره پهلوی با تلاش ها و ارتباطاتی که چند تن نمایندگان ادور مجلس که در جویمند مسکن گزیده بودند و از خان های جویمند بودند ، مرکزیت گناباد در جویمند تثبیت شد. با قانون اصلاحات ارزی و فروپاشی نظام فئودالی مهاجرت از شهر و دیگر نقاط به جویمند افزایش می یابدچرا که اکثر زمین های شهر و دیگر روستاهای گناباد همچنان در ملکیت اربابان سابق باقی ماند. پس از زلزله 1347 در کاخک گناباد ، محمد رضا پهلوی به گناباد سفر میکند و در این سفر دستور ساخت چهارصد دستگاه را میدهد که به علت این که زمین کافی برای این طرح تامین نمیگردد صد دستگاه از این چهارصد خانه ساخته میشود و به این ترتیب شهر و جویمند به هم متصل شده و با ضمیمه نوغاب مرکزیت شهرستان می گیرد.



{{ویکی‌پدیا}}
{{ویکی‌پدیا}}

نسخهٔ ‏۸ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۵:۲۸

گناباد شهری است در جنوب خراسان رضوی که مرکز شهرستان گناباد می‌باشد. بزرگ‌ترین قنات جهان در این شهر قرار دارد که به شماره ۵۲۰۷ در سازمان یونسکو ثبت شده است.

نام‌های دیگر: ینابذ، جنابد، قنات آباد، جویمند، گناپا

گفتاورد

یکی از نام هایی که در وجه تسمیه گناباد آورده اند دیوآباد میباشد.دین مردم گناباد و ایران باستان قبل از ظهور زرتشت دیویسنا بوده است.یکی از مراکز اصلی استقرار بزرگان این مذهب در گناباد بود و به پیروان این مذهب گبر گفته میشد.گبرها مهندسان بسیار باهوش و توانمندی بودند که قنات قصبه گناباد را حفر کردند.اختراع بادگیر (کولر بادی) و ساخت و بکارگیری حوضخانه ها در خانه های بادگیری که با حرکت باد از درون بادگیر و سپس بر سطح آب درون حوض باعث تولید سردی در هوای گرم کویر میگردد و همچنین ساخت سقف های گنبدی و همچنین ساخت اولین ساعت آبی و اولین ساعت آفتابی جهان از ابداعات و اختراعات گبرهای ایران بوده است که اولین ساعت آبی جهان هم در گناباد توسط ایشان ساخته شده است.دیو در زبان عامه مردم به معنی جن میباشد ولی در زمان باستان که دین دیویسنا وجود داشت دیو به معنای خدا بوده است.پس از ظهور و رواج دین زرتشت و دشمنی او با این دین ، دیو به معنای پروردگار باطل مصطلح میگردد و دیویسنا به پیروان خدای باطل و تاریکی اطلاق میگردیده است که در برابر مزدیسنا به معنای پرستنده اهورمزدا (اهورامزدا) بکار رفته است.گبرها که از اولین ساکنان ایران بودند برخلاف دیگر اقوام جهان هیچگونه عقاید بت پرستی نداشتند و خدایان آنها عموما ذاتهایی بودند که ما آنها را مظاهر طبیعت مینامیم.مهم ترین خدایان انها خورشید ، ماه ،سیارات ،آذرخش و طوفان بودند و عموما با القاب دَیوا (daiva) در پارسی باستان و اوستایی دَیووا(daeuuua) و سانسگریت اَسورا مورد ستایش و پرستش قرار میگرفتند. گبرها نور را گرامی میداشتند و معنای زندگی را در نور و روشنایی میجستند.اعتقاد آنها این بوده که جوهره هستی از دو عنصر نور و تاریکی تشکیل گردیده که نور در نهایت بر تاریکی غالب میآید.از این روی خورشید را گرامی میداشتند که بزرگترین و مهم ترین عنصر حیات بخش در طبیعت ، زندگی بشر و دیگر موجودات بود.و آتش را گرامی داشتند که نماد و نماینده ای از روشنایی خدای خورشید بود.حیات بخش و ایمن ، نفوذ کننده در ظلمت ها و تاریکی ها ، عامل دیدن و درک و فهم درست از نادرست و دیدن اعماق تاریک جهان.بعدها این گرامی داشت آتش و نور وارد دین زرتشت گردید و جزء اصول این دین جدید درآمد. و در چند هزار سال بعد با تغییر ماهیتی دیگر وارد ادیان ابراهیمی و دیگر ادیان شد و خدا را نور و روشنایی خواندند.(پس از حمله اعراب به ایران از جانب مسلمانان گبر به زرتشتیانی که مسلمان نشدند به طئنه و بصورت دشنام گفته میشد.حال آنکه وجه تمایز گبرها جدایاز دینشان ، این است که زرتشتیان مردگان خود را دفن نمیکرده و معتقد بودند جسد انسان خاک و آب را آلوده میکند و از این روی لاشه مردگان را در کوه ها و بیابان ها رها میکردند تا توسط حیوانات وحشی خورده شوند و از این طریق به چرخه بازآفرینی طبیعت برگردند و به نوعی بازیافت شوند ، در حالی که گبرها مردگان خود را دفن میکردند و آداب و رسوم خاصی در دفت اجساد داشتند.)

طبق علم نجوم قدیم ربع مسکون به هفت اقلیم تقسیم گشته و اقلیم چهارم منسوب به خورشید بوده که گناباد در همین اقلیم واقع است.گناباد را به همین علت گون آباد نامیده اند.گون در زبان ترکی به معنای خورشید میباشد و گناباد به معنای سرزمین خورشید میباشد.این نام را بعدها ترکانی که گناباد را تصرف کردند و در گناباد ساکن شدند هم بر گناباد نهادند.البته گون در زبان کردی معنای متفاوتی دارد و به بیضه مرد گفته میشود.گناباد در طول تاریخ بارها در زلزله های ویرانگر تخریب شده و هزاران نفر را به کام مرگ کشانده است.گناباد زمنی یکی از بزرگترین شهرهای گنبدی جهان بوده و بادگیرها و حوضخانه های بسیار داشته که نابود شده اند.بادگیرها، طالق های منازل و گنبدهایی که گبرها ابداع کردند و در ایران و سایر کشورها هم ساخته و استفاده میشده.گنبد شکلی نیم دایره و مدور است که باعث میشود گرما کنترل شود و همواره یک طرف گنبد در سایه خودش قرار گیرد و هوای درون اتاق متعادل نگه داشته شود و همچون یک خنک کننده طبیعی عمل کرده و در عین حال به استحکام و مقاومت بنا می افزاید.گنبد چون پوست بیضه مردان عمل کرده و درونش را در تابستان سرد و در زمستان گرم نگه میدارد. از دیگر اختراعات گبرها یا همان پیروان دیویسنا آب انبار ها و حمام های خزینه ای بودند.علت این که بعدها مردم میگفتند در آب انبارها و حمام ها جن وجود دارد هم همین بود که اینها را گبرها ابداع نمودند.این که این اعتقاد وجود دارد که آب نباید در آتش ریخت چرا که جن ها ممکن است کشته شوند هم ریشه پنهانش و ماهوی اش برمیگردد به اعتقادات گبرها که آتش و روشنایی را مقدس میداشتند و از آتش نگهداری مینمودند تا خاموش نشود و ظلمت جهان را نگیرد.(از گبرها یک حمام باستانی به نام حمام گورِیگ در گناباد باقی بود که به علت خواب خوش میراث فرهنگی سالها قبل تخریب گردید.)چون ساخت قنات قصبه توسط گبرها بوده است از همین روی در دوره هایی گناباد را دیوآباد هم نامیده اند.چرا که در مخیله مردمان نمیگنجید که انسان بتواند این چنین اثر بزرگی بسازد و حفر نماید.برخی نیز به علت وجود زیاد گیاه گون در بیابانهای گناباد علت نامگذاری را وجود فراوان این گیاه ذکر کرده اند ، که البته با تاریخ و اثار تاریخی و مذهب گبری که مذهب رسمی گناباد بوده آنچنان سازگاری ای ندارد.

در زبان پهلوی کانَکیه   kãnakih  به معنای قنات، مجرای آب، کانال میباشد. علت این که در عربی هم گناباد را کنابد یا جنابد خوانده اند عدم وجود حرف گ در الفبای عربی میباشد و به همین علت اعراب گناباد را معرب کرده اند.نام گناپا هم زائیده ذهن خلاق ذبیح الله منصوری نویسنده کتاب خداوند الموت میباشد و پل آمیر که به عنوان نویسنده این کتاب شناخته میشود وجود خارجی نداشته و مترجم این کتاب یعنی ذبیح الله منصوری نویسنده این کتاب میباشد.

شعر

  • «دو سالار هر دو ز کینه بدرد/همی روی بر گاشتند از نبرد/یکی سوی کوه گنابد برفت/یکی سوی ریبد خرامید تفت»

نثر

  • «در عصر سلجوقیان یک نهضت مسجدسازی به راه افتاده بود که در ابتدای شروع این نهضت مسجد جامع شهر گناباد ساخته شده است. این مسجد دارای دو ایوان است که در سال ۶۰۹ هجری قمری ساخته شده است. در زلزله‌های مختلف از قبیل زلزله سال ۱۳۴۷ این مسجد تخریب و دوباره بازسازی شده است. محراب این مسجد در زمان حضور اهل تسنن ساخته شده است و هنگامی که شیعه‌ها به این سرزمین آمده‌اند محراب این مسجد را به سمتی شرقی‌تر تغییر داده شده و یک سری تغییراتی در این محراب انجام شده است. محراب این مسجد به صورت گچ‌بری ساخته نشده است بلکه محراب این مسجد به صورت قالبی ساخته شده است.»
    • رجبعلی لباف خانیکی
  • «حتی امروزه هم قنوات در ایران از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هستند؛ تخمین‌های متفاوتی که در دههٔ ۶۰ میلادی صورت گرفت میزان آب حاصله از قنوات ایران را درحدود ۲۰ میلیارد متر مکعب نشان داد؛ یعنی تقریباً چهارده برابر کل آب موجود در اسرائیل. برخی از این قناتها بسیار خارق‌العاده هستند از جمله قناتهای گناباد که عمق بعضی مادر چاه‌هایشان به ۳۵۰ متر هم می‌رسد. اگرچه اغلب قنوات دیگر اصلاً به این اندازه شگفت‌انگیز نیستند باز همین نکته که یک قنات معمولی حدوداً ۱۵۰ لیتر بر ثانیه آب به دست دهد، ده‌ها کیلومتر طول داشته باشد و سفرهٔ زیرزمینی اش ۴۰ متر زیر زمین باشد خود به ما می‌فهماند گذشتگان چه تلاش‌ها کرده‌اند تا از بلای خشکسالی رهایی یابند.»
    • ج. س. ویلکینسن، محقق و قنات شناس غربی،
  • «نگاهی به فرایند شهرسازی در تمدن‌های کهن داشته باشیم. باستان شناسان وقتی سیر تکوینی یک جامعه را بررسی می‌کنند دیده‌اند معمولاً جامعه‌ها در کنار یک رودخانه شکل می‌گیرند و بزرگ می‌شوند مانند بین‌النهرین(دجله و فرات)، شهرهای کنار سند، رودخانه نیل و … یا در فرمی دیگر در کنار چشمه‌ها یا آب‌های جاری مردم جمع می‌شدند و جامعه ابتدایی خود را گسترش می‌دهند تا شهرها ایجاد شود مانند نیشابور که در کنار آب جاری بینالود ساخته شده است. اما در گناباد ثابت شده نه رودخانه‌ای وجود داشته است و نه چشمه‌ای بوده است که گروه‌های انسانی در گرداگرد آن جمع شوند. پس چه اتفاقی افتاده است؟ مردم کم‌کم دور چه پدیده‌ای سازمان یافته‌اند؛ و اینجا است که استثنای تاریخی شکل می‌گیرد. در این محل اول قناتی ساخته‌اند و در مرحله دوم آنجا ساکن شده‌اند. این از عجایب و شگفتی بشر است.»
    • رجبعلی لباف خانیکی
  • «گناباد «کنابد» است. در سرتاسر شاهنامه نیز به همین نام آمده است. کنابد از دو واژه کنا+ بُد یا بَد تشکیل شده است. کنا به معنای قنات است. بد به معنی دارنده است (ارتشبد و سپهبد). پس کنابد یعنی قنات آباد. در لغت نامه پهلوی به فارسی نیزگناباد را کناوات گفته است. وات به معنای دارایی و صاحب است. از سوی دیگر ریشه کلمه قنات نیز کنات است.»
    • رجبعلی لباف خانیکی
  • «گناباد شهر بزرگی است در شمال خاوری تون که ابن حوقل آنرا (ینابذ) و مقدسی (جناود) نامیده‌اند و باشکال دیگر هم خوانده شده). ساختمانهای این شهر در قرن چهارم از گل بود، هفتاد دهکده داشت و آبش از کاریز حاصل می‌شد. یاقوت گوید آنرا گنابذ گویند، بجای جنابذ. حمدالله مستوفی گوید: (جنابذدر تلفظ گنابد گویند شهری کوچک است بهتر از خور چند موضع توابع دارد واو را قلعه‌ای است که پسر گودرز ساخته است و حصارهای محکم دارد چنان‌که از بالای آن تل ریگ تا غایت دیه‌ها و ولایتها مجموع در نظر باشد اما هرگز آن ریگ در باغات نمی‌آید و آبش از کاریز است و چهار فرسنگ درازی کاریز است و چاه آن تخمیناً هفتصد گز باشد و بیشتر کاریزها همچنین عمیق باشد و کاریزها از طرف جنوب به شمال می‌رود و قلعه‌ای بر دو طرف آنست یکی را قلعه خواشیر گویند و دیگری را قلعه درجان. حاصلش غله و میوه و ابریشم نیکو و فراوان باشد.»
    • لسترنج مستشرق انگلیسی ـ۱۹۳۳–۱۸۵۴ میلادی (جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج، ترجمه محمود عرفان، تهران ۱۳۳۷، ص ۳۸۴.)
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
گناباد
دارد.