عبدالعلی بازرگان
ظاهر
عبدالعلی بازرگان (۱۴ اوت ۱۹۴۳، تهران) سیاستمدار آزادیخواه، پژوهشگر قرآنی، مؤلف، روزنامهنگار و مهندس معمار ایرانی؛ دومین فرزند مهدی بازرگان است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «تمایل به فردپرستی، مشکلی است که در تاریخ و فرهنگ ما ریشه دارد.»
- «میدان مبارزهٔ ملتها، بهخصوص در دنیای امروز، به میدان برخورد خشونتآمیز منحصر نمیشود. در دنیای امروز، نیروی افکار عمومی، چه داخلی و چه خارجی، از نیروی اسلحه قویتر است.»
- «در واقع رژیمهای سرکوبگر همواره با یک پارادکس و تضاد درونی روبرو هستند؛ هر خشونتی، ریزش درونی بیشتری برای آنها به دنبال خواهد داشت. خشونت بیشتر، نارضایتیهای مردم را عمیقتر میکند.»
- «قرآن هم به ما میآموزد باید صبر و تقوا داشته باشیم. صبر یعنی ایستادگی و مقاومت، تقوا هم به معنای خویشتنداری و کنترل احساسات است تا دست به خشونت واعمال غیراخلاقی نزنیم.»
- «وقتی اکثریت ملت ایستادگی جدی بکند، دولت ناچار است که تسلیم شود. مهم این است که ملت باید بهای آن را بپردازد.»
- «در طول تاریخ هیچ نظام سرکوبگر و مستبدی نتوانسته برای همیشه بر سر کار بماند. اگر نومیدانه تصور کنیم آنها که مسلح و مجهز هستند روز به روز قویتر و مردم مظلوم و دست خالی روز به روز ضعیفتر میشوند، دراین صورت این اصل تاریخی را نادیده گرفتهایم که همیشه ملتهای مقاوم پیروز هستند.»
- «توازن قوا فقط در اسلحه و تجهیزات نظامی نیست؛ ملت، قدرت لایزال دارد. ملت، اکثریت است. اعضای دولت را ملت تأمین میکند؛ بنابراین اگر یک ملتی متحول شود، طبیعتاً این تحول را به درون نظام و به درون آن سیستم هم منتقل میکند.»
- «همین که یک ملتی تغییر کند، دولت هم ناگزیر از تغییر میشود.»
- «برای اینکه حاکمان اصلاح شوند مردم باید استقامت کنند. استقامت هم به معنای مستقیم بودن است. یعنی نه چپ باشند و نه راست. نه افراط و نه تفریط. وقتی ملتی در موضع حق خویش، مستقیم بایستد، دولت ناگزیر از تغییر خواهد بود. این یک قانون همیشگی است.»
- «این قانونی است که خداوند مقرر کرده و سراسر تعالیم دینی هم دلالت بر همین اصل میکند که هر وقت ملتی بپاخیزد، دیکتاتورها ناچار از تسلیم خواهند بود. البته همهٔ اینها مستلزم تمایل اکثریتی از ملت به تغییر است.»
- «استناد به قانون اساسی معنایش باور مطلق آن نیست. وقتی سندی موجود است، ملت میتواند به بندهایی از آن که فراموش شده و یا نادیده گرفته شده، استناد کند. ولایت فقیه، اصلی از قانون اساسی است که تناقض آشکاری با بخش حقوق مردم در همان قانون دارد. حال اگر تحمل مخالفت با آن اصل را ندارند، لااقل باید به حقوق فراموش شدهٔ مردم در همین قانون اساسی تن دهند.»
- «این خیلی مهم است که آدم بپذیرد دیگران هم میتوانند غیرِ ما فکر بکنند و بهگونهای دیگر بیاندیشند. این نکته بسیار مهمی است که درک آن رشد فکری لازم دارد.»
- «اگر آزادی نباشد، هیچ وقت تغییری بوجود نمیآید.»
- «یک ملت را نمیشود برای همیشه خاموش کرد.»
- «وقتی همهٔ راهها به روی یک ملت بسته میشود، مردم ناچار میشوند به راههای خشن متوسل شوند. حداقلش این است که ملت از مشارکت در ادارهٔ جامعه قهر میکند.»
- «وقتی مردم کنار زده شوند یا حاضر نباشند در ادارهٔ کشور مشارکت کنند، نظام نمیتواند در رقابت با کشورهای دیگر و پا به پای آنها پیش برود. این یک امرقطعی است و تجربیات متعدد تاریخی آن را اثبات کرده است.»
- ۳۰ ژانویه ۲۰۱۰/ ۱۰ بهمن ۱۳۸۸؛ در مصاحبه با شبکه جنبش راه سبز[۱]
- «اگر مشکلی هست، مشکل ملی ما در استبدادی فکر و عمل کردن است، مشکل فرهنگی است، چه دیندار چه بیدین. تغییرات یک ملت خو گرفته با استبداد ۲۵۰۰ ساله تدریجی و با تمرین و ممارست ممکن میشود.»
- مه ۲۰۱۴/ اردیبهشت ۱۳۹۳؛ در مصاحبه با وبگاه ملی مذهبی[۲]
- «در قرآن مطلقاً کیفری دنیائی برای ارتداد، الحاد، شرک، کفر و نفاق و امثالهم وجود ندارد، نه تنها از بُعد اعتقادی، بلکه در تبلیغ و تشکیلات نیز، مادام که دست به اسلحه نبرده و آزادی دیگران را سلب نکرده باشند، باید از آزادی کامل برخوردار باشند. البته همانطور که میدانید در فقه اهل تشیع و تسنن، که دیدگاه بشری و اسلام تاریخی را عرضه میکند، برای ارتداد، سبّ نبی و موارد دیگری، که هیچ مستند قرآنی ندارد، از همان دوران بنیامیه و بنیعباس، فتاوی و احکامی به استناد برخی روایات و احادیث صادر و تدوین کردهاند.»
- ژانویه ۲۰۱۵/ دی ۱۳۹۳؛ در مصاحبه با وبگاه ملی مذهبی[۳]
- «موضوع حاکمیت ملت و دموکراسی به طور جدی درفقه و آموزههای حوزوی غایب است و به استناد این آموزهها و احادیث و روایات پیراسته نشده، افراطیونی همچون داعش و طالبان و بوکوحرام به راحتی میتوانند اعمال جنایت آمیزشان را توجیه کنند، پس تا خانه تکانی اساسی و پاکسازی همهجانبهای از این متون به کمک کتاب و سنت و عقلانیت مبتنی بر مصالح و مقتضیات زمانه نشود، امیدی به اصلاح اساسی در حوزهها نمیرود.»
- «درست است که واژهٔ دموکراسی در قرآن نیامده است، اما روح این واژه که دلالت بر حاکمیت انسان بر سرنوشت خود و آزادی انتخاب و اختیار میکند، حداقل در ۳۰۰ آیه قرآن به طورمستقیم یا غیر مستقیم احساس میشود و اصولاً نگاه قرآن به آزادی و حاکمیت ملتها بر سرنوشت خویش، از زمین تا آسمان با آموزههای حوزوی فاصله دارد.»
- «این که مسئله میان حقوق بشر مطرح در جهان با متون فقهی فرسنگها فاصله است، شکی نیست، اما وقتی قرآن و سنت پیامبر مشحون از آزادی، برابری و برادری انسانهاست، چرا به عنوان یک مصلح دینی به آن استناد نمیکنید؟»
- «مسئلهٔ اصلی مرز میان ملیت و مذهب است که باید مشخص گردد؛ چه خوشمان بیاید چه نیاید، ملت ما هویتی دوگانه در ملیت و مذهب دارد.»
- مارس ۲۰۱۵/ فروردین ۱۳۹۴؛ در مصاحبه با نشریه میهن[۴]
- «ارتداد یک امر صد در صد تاریخی و فقاهتی است و هیچ ربطی به قرآن و سنّت پیامبر ندارد. بفرمایید این شما و اینهم قرآن. آیا میتوانید برای نمونه هم که شده حتی یک آیه نشان دهید؟ بلکه برعکس، اولا ارتداد مورد نظر قرآن، عملی است نه نظری، یعنی پشت کردن به خودی و پیوستن به دشمن، نه تغییر مذهب و انکار نظری آن. ثانیاً حتی در ارتداد عملی هم گفته آزادشان بگذارید و کاری به کارشان نداشته باشید.»
- «حکم قتل کسی که از دین یا ملتش برمیگشت، درهمه مذاهب و ملتها بدیهی بهنظر میرسیده و یک پیشفرض غلط آدمیان در طول تاریخ بوده است. جوامع اسلامی هم که مستثنای از آن امر نبودهاند. از مدرنیته به بعد است که مسئله حقوق بشر رسمیّت و مقبولیت نسبی پیدا میکند و جوامع پیشرفته تغییر مذهب را میپذیرند. فرق بسیاری از فقیهان ما با آنها در این است که آنها از قرون وسطای خود عبور کردهاند، ولی این فقیهان با قدرتی که بعد از انقلاب پیدا کردهاند، تازه میدان فرصت یافتهاند ماهیّت خود را بروز دهند.»
- سپتامبر ۲۰۱۶/ شهریور ۱۳۹۵؛ در مصاحبه با وبگاه زیتون[۵]
- «ما نه فرشته هستیم که یکسره در کار خیر باشیم، و نه همچون حیوانات به فرمان خطاناپذیر ژنهای از پیش برنامهریزی شده عمل کنیم؛ ما انسانیم و انسان اختیار دارد و انتخاب میکند و لاجرم در انتخاب نابخردانهاش ضرر و زیانی به خودش و دیگران وارد میکند که باید از آن بیم کند.»
- «بر جهان هستی بهطور کلی، و بر جوامع بشری بهطور خاص، نظامات و قوانینی حاکم است که هر جزئی و هر کسی خود را با آن هماهنگ کند به کمال میرسد و هر کس آن را نادیده بگیرد تباه میشود،»
- «امید و آرزو و شوق و شعف و به تعبیری عشق به برنده شدن در یک رقابت و مسابقه کافی نیست؛ ترس از شکست و ناکامی هم همان قدر انگیزنده و لازم است.»
- «مهمترین صفت خدا رحمن و رحیم است، اما این دو صفت نقضکنندهٔ حکمت و عدالت خدا نیست، عقوبت، به عنوان آنچه در عقب و پیآمد عمل میآید، و عذاب، به عنوان محرومیتی که در دور شدن از رحمت میکشیم، قانونی ساری و جاری در فرایند «اختیار و انتخاب» است. هیچ مدرسهای برای مردود کردن تأسیس نمیشود و هیچ معلمی شوق رد کردن شاگردانش را ندارد. رحمن و رحیم، از صفات الهی هستند، اما عقوبت و عذاب، بازتاب عمل بندگان است نه صفت و خواست خدا.»
- «معنای قرآنی عذاب، احساس دردناک «محرومیت» است. قرآن برای تبیین مفهوم «عذاب»، از حال و روز باغداران بخیلی یاد کرده است که وقتی نابودی محصول سالیانهٔ خود را با طوفان سخت شب گذشته دیدند، از وقت و هزینهای که صرف کرده و محرومیتی که از سود و اصل سرمایه نصیبشان شده بود، به آنان دست داد. بعد نتیجه میگیرد: «عذاب همین است! و اگر میدانستید، عذاب آخرت از این هم بزرگتر است». [سوره قلم آیات ۱۷ تا ۳۳].»
- «ما یک نیاز به آب و غذا و مسکن و کار داریم که درصورت محرومیت از آنها رنج و «عذاب» میکشیم. محرومیت از ارضاء غریزه جنسی هم عذابآور است. مگر به جوان بیهمسر «عَذَب» نمیگویند؟ خوب، مگر نیازهای انسان به غرایز مادّی محدود میشود؟ آیا ما در محرومیت از آزادی، عدالت و حقوق اجتماعی خود عذاب نمیکشیم؟ آیا با نگاه فرا-دنیایی و از منظر کلانِ باور به آخرت، عدم تدارک زندگی ابدی از طریق اعمال صالح، محرومیتی پدیدنمیآورد؟ این محرومیت که عوارضش به تعبیر قرآن بسی بزرگتر از دنیاست، رنجآور است که معادل عربی رنج عذاب است.»
- سپتامبر ۲۰۱۶/ شهریور ۱۳۹۵؛ در مصاحبه با وبگاه زیتون[۶]
- «کتاب مقدس یهود و نصاری و قرآن مسلمانان، کتاب دعا و تجربهٔ عرفان و اشراق موسی (ع) و محمد (ص) نیست، این امور جزء کمی از آنهاست. بلی اسلامشناسان غربی که به مقوله «وحی» از نظر علمی باور ندارند، جز عنوان «تجربهٔ نبوی» توجیهی برای تبیین این تحول روحی عظیم ندارند، اما یک مسلمان، اگر واقعاً به صداقت پیامبر و امین بودن او در ابلاغ وحی باور داشته باشد، نمیتواند آیات صریح و محکم قرآن را که به وضوح بر فقدان چنین تجربهای تأکید میکند نادیده بگیرد.»
- «قرآن کتاب تکوین و تشریع، جنگ و صلح، تعلیم و تربیت، طبیعت و شریعت، تاریخ و تربیت، قیامت و آخرت و بهطور کلی راهنمای عمل در زندگی است.»
- «قرآن کتاب جامعی است و جز با عینک بیرنگ نمیتوان آنرا به درستی شناخت. محور قرآن همان مثلث: خدا، آخرت و نبوّت است، نه علمآموزی. کتابی که نگاهش فرا-زمانی فرا-مکانی است و دنیا را فانی میشمارد، مسلم است که برای آموزش علوم طبیعی و فیزیک و شیمی یا هرآنچه بشر با عقل و دانش خود میتواند بشناسد، نازل نشده.»
- ۳۱ ژانویه ۲۰۱۷/ ۱۲ بهمن ۱۳۹۵؛ در مصاحبه با وبگاه زیتون[۷]
پیوند به بیرون
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ «پیروان راستین مصدق». وبگاه عبدالعلی بازرگان. ۱۰ بهمن ۱۳۸۸.
- ↑ «پیروان راستین مصدق». وبگاه عبدالعلی بازرگان. اردیبهشت ۱۳۹۳.
- ↑ «تطبیق قوانین مجازات اسلامی با موازین جهانی حقوق بشر». وبگاه عبدالعلی بازرگان. دی ۱۳۹۳.
- ↑ «اصلاح دینی روشنفکران روحانیون و مردم مذهبی». وبگاه عبدالعلی بازرگان. فروردین ۱۳۹۴.
- ↑ «پیامبری و شمشیر!». وبگاه عبدالعلی بازرگان. شهریور ۱۳۹۵.
- ↑ «رحمت نامه خدا و نعمت خوف». وبگاه عبدالعلی بازرگان. شهریور ۱۳۹۵.
- ↑ «تجربه نبوی و نگاه علمی». وبگاه عبدالعلی بازرگان. ۱۲ بهمن ۱۳۹۵.