یوسف بن ایوب همدانی با کُنیهٔ ابویعقوب و لقبهای خواجه و شیخ (نسب: یوسف بن ایوب بن یوسف بن حسین بن وهره) (۱۰۴۹، بوزنجرد، همدان - ۱۱۱۲، مرو ) محدث و صوفی ایرانی بود. [ ۱]
مردی که به راع عشق جان فرساید
باید که به غیر یار خود نگراید
عاشق به ره عشق چنان میباید
کز دوزخ و از بهشت یادش ناید[ ۱]
* * *
ایمن به تو زنده همچون مردم به نفس
از کار تو کرده دین و دنیا به هوس
گر مست نیم چو بنگرم با همه کس
سردی همه از برای من دارد و بس[ ۱]
* * *
ای عشق ترا روح مقدس منزل
سودای ترا عقل مجرد منزل
سیاح جهانِ معرفت یعنی دل
از دست غمت دست به سر پا در گل[ ۱]
«یوسف همدان امام روزگار/ صاحب اسرار جهان بینای کار.»[ ۱]
«یوسف همدان که چشم راه داشت/ سینهٔ پاک و دل آگاه داشت.»[ ۱]
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ درخشان، مهدی. بزرگان و سخن سرایان همدان . ج. اول (بعد از اسلام تا ظهور سلسله قاجار). تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۴ش/ ۱۹۹۵م. ص ۱۳۱.