پرویز کاردان
ظاهر
پرویز کاردان (۲۹ اکتبر ۱۹۳۷ – ۱۰ ژوئن ۲۰۲۱) (۷ آبان ۱۳۱۶ – ۲۰ خرداد ۱۴۰۰) کارگردان و بازیگر ایرانی بود. زادهٔ شیراز، دانشآموختهٔ دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک و رشتهٔ کارگردانی تلویزیون از لندن؛ از سال ۱۹۶۱م/ ۱۳۴۰ش به تئاتر، از ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش به سینما و از ۱۹۵۹م/ ۱۳۳۸ش به تلویزیون درآمد، نقشهای کوتاه و بلندی بازی کرد و به فیلمنامهنویسی نیز پرداخت. به هنگام انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در لندن بود و به کشورش بازنگشت و مدتی بعد به کالیفرنیا، ایالات متحده، مهاجرت کرد. آنجا در زمینهٔ تئاتر به کار خود ادامه داد. به سن ۸۴ سالگی در لس آنجلس درگذشت.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]- متأسفانه در انقلاب ما بهکلی مملکت یک کشور دیگری شد. شاید این در دنیا بینظیر بود. در بسیاری از کشورها انقلاب میشود، ولی فرهنگ سر جایش میماند، هنر سر جایش میماند. همه چیز میماند. در ایران یک شبه آن زلزلهای که خانه را لرزاند، یکباره همه چیز را دگرگون کرد و ما بهکلی عوض شدیم؛ یعنی الان ایران امروز ایران سی و چهارسال پیش نیست. اصلاً یک کشور دیگر است. هم از نظر اقتصادی، هم از نظر فرهنگی، هم از نظر نوع دیکتاتوری، با توجه به همهٔ اینها.
- ۲۶ اوت ۲۰۱۲/ ۲۷ تیر ۱۳۹۸، مصاحبه با «دویچه وله»[۲]
- حدود سه ماه بعد از انقلاب و به قدرت رسیدن حکومت جمهوری اسلامی و دار و دستهٔ آقای خمینی، در همان ایامی که شور و التهاب انقلاب وجود داشت، چند مصاحبه آخوندها در تلویزیون داشتند و این که چرا مردم زمان شاهنشاهی به مساجد نمیرفتند، میگفتند از جمله [دلایلش] وجود سریالهایی مثل سریال من، سریال «خانه به دوش» بوده که مردم را از مساجد فراری داد و باعث شد که مردم مذهبشان را احتمالاً فراموش کنند. در صورتی که برای من جنبهٔ کمیک دارد، آن موقع جدی بود و یک سری مسائلی راجع به تلویزیون و برنامههای تلویزیونی و فضای آن جا بود. من و خانواده تصمیم گرفتیم برای چند ماه از ایران خارج بشویم و آمدیم، و به هرحال در خارج از کشور ماندگار شدیم.
- انقلاب ایران به نظر من یکی از عجایب انقلابهای دنیاست، برای این که انقلابها به دلایل ویژهای انجام میشود، احتمالاً وضع بد مردم، جنگهایی که مردم را فقیر کرده، یا قدرتهایی که به آن کشور حمله کردهاند، یا بسیاری از مسائل دیگر که در جنگها میبینیم، در انقلابها میبینیم، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب در کشورهای اروپایی و انقلاب اکتبر شوروی و غیره و غیره، ولی در ایران، مردم راضی به خیابانها آمدند و خواستند که حکومت عوض بشود، بدون این که شخصی به نام روحالله خمینی را بشناسند… همان چند ماه قبل از انقلاب، اسم خمینی آمد به میان، و ما فهمیدیم یک آیتاللهی به نام خمینی هست که تبعید شده به کربلا [نجف] و بعد هم به پاریس آمد و به فاصله یکی دو هفته، یکی از معروفترین چهرههای جهان شد. خبرنگاران هجوم آوردند و او هم حرفهای خیلی قشنگی زد که خیلیها را در داخل ایران تحریک کرد. اما فکر تغییر حکومت نبود. خیلیها فکر میکردند ایران به طرف یک دموکراسی نزدیک به غرب میرود، اما دیدیم که چه شد.
- هیچکس به خاطر حقوقش اعتصاب نکرد. صرفاً اعتصاب کردند برای اینکه یک حال و هوای اعتصاب در ایران آمد… آنچه اعتصابات را بیشتر میکرد، این بود که بسیاری از گروههای مخالف پادشاهی، از چپ گرفته تا راست و جبهه ملی و فداییان و همینطور بسیاری گروههایی که همه مجذوب خمینی شدند، اعتصابات را بیشتر میکردند برای اینکه حکومت سقوط کند و همه فکر میکردند آنها میتوانند قدرت بگیرند. حتی خود شخص آیتالله خمینی را آورده بودند که یک سمبلی باشد تا از طریق او، آنها بتوانند بیایند سر کار. اما [این] اشتباه بزرگی که همه شان کردند، و این بلایی شد که بعد از چهل سال، ملتی دارد زجرش را میکشد.
- از نظر تجاری سینمای ایران ناموفق است. ولی اگر میگویید جوایزی را کارگردانان بردهاند توی خانهشان، این خوب است و [از این نظر] بله، موفقند.
- به نظر من اصلاً احتیاجی نداشت این انقلاب بشود. بله، یک آزادیهایی که خیلیها دلشان میخواست مثل اروپاییها داشته باشند و کشور ایران، پادشاهی باشد ولی مثل سوئد و نروژ و دانمارک و هلند و بلژیک باشد. اما یادمان باشد که در ایران، حتی در زمان پادشاهی نیز مذهب نفوذ بسیار داشت و آخوندها بسیار بانفوذ بودند و گاهی اوقات بسیاری از کارها را شخص پادشاه با مشورت بعضی از آخوندها انجام میداد.
- ایران کشوری بود آبرومند در جهان… ولی مشکلات بسیار هم داشتیم. من منکر مشکلاتش نمیشدم. اگر یک پادشاه تمام قدرتها را خودش نمیگرفت و میداد به یک نخستوزیر ملی، و انتخابات آزاد و غیره، شاید این بلا سرمان نمیآمد.
- همه منتظر یک حکومت دموکراسی و به ویژه سکولار در ایران هستند و این حکومت هم… برداشتنش هم کار سادهای نیست. به نظر من آیندهٔ ایران، آیندهای نیست که من یکی بتوانم پیشبینی کنم. اما امیدوارم هرچه زودتر با همت مردم… آنچه که برای من مهم است، این مردمی هستند که باید خودشان بتوانند راهی را پیدا کنند که آسایش بیشتر، و حکومتی داشته باشند که دموکراسی و آزادی در همه زمینهها [را در اختیار قرار دهد.] همه به هم احترام بگذارند، مذاهب به هم احترام بگذارند، امیدوارم اینطور بشود. ولی از نظر من بسیار علامت سؤال هست… اصلاً نمیتوانم آیندهٔ ایران را پیشبینی کنم.
- ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۹/ ۲۷ تیر ۱۳۹۸، مصاحبه با «رادیوفردا»[۳]
منابع
[ویرایش]- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۳۴۸. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ «کاردان، از مراد برقی تا "بکت"». دویچه وله، ۲۶ اوت ۲۰۱۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۳۰ مه ۲۰۲۲.
- ↑ «چطور پرویز کاردان «خانه به دوش» شد؟». رادیوفردا، ۲۷ تیر ۱۳۹۸. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۳۰ مه ۲۰۲۲.