نیمتاج سلماسی
ظاهر
نیمتاج لکستانی (نیمتاج خاکپور)، نوه حاج وزیر لکستانی و دختر یوسف لکستانی و به گفتهٔ دیگر، فرزند مسعود دیوان لکستانی است. وی تا سال ۱۳۳۷ قمری در منطقه لکستان سلماس زندگی میکرده و سپس به تهران مهاجرت کرده است.
دارای منبع
[ویرایش]اندیشهنگاران زن در مشروطه
[ویرایش]ایرانیان که فر کیان آرزو کنند | باید نخست کاوه خود جستجو کنند | |
مردی بزرگ باید و عزمی بزرگتر | تا حل مشکلات بهنیروی او کنند | |
آزادگی بهدسته شمشیر بستهاند | مردان هماره تکیه خود را بدو کنند | |
در اندلس نماز جماعت بهپا کنند | آنها که قادسیه به خونها وضو کنند | |
ایوان پیشکسته مرمت نمیشود | صدبار اگر بهظاهر وی رنگ و رو کنند | |
نوحی دگر بباید و توفان وی زنو | تا لکههای ننگ شما شستشو کنند | |
قانون خلقت است که باید شود ذلیل | هر ملتی که راحتی و عیش خو کنند |
شدپاره پرده ی عجم ازغیرت شما اینک بیاوریدکه نهارفوکنند نسوان رشت زلف پریشان کشیده صف تشریح عیب های شمامو به موکنند دوشیزگان شهرارومی گشاده رو دریوزگی به برزن وبازاروکوکنند
کیست که پیغام ما به شهر تهران برد | ز گلّهٔ دربهدر خبر بهچوپان برد | |
زمامداران ما غنوده در پارکها | ناله طفلان ما گوش دلیران برد | |
اشک یتیمان ما سیل مهیبی شود | تمام این پارکها ز بیخ و بنیان برد | |
کجاست گردنکشان که بوده اندر عجم | هنوز تاریخ ما شرف از ایشان برد | |
کجاست یک شیر نر بهعزم بندد کمر | تمام این روبهان بهسوی زندان برد | |
هنوز در خاک و خون خفته جوانان ما | تمام درندگان طعمه از آنان برند | |
وطنپرستان ما فتاده دور از وطن | گشوده دست سؤال بهپیش دونان برد |
پیوند به بیرون
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |