ناصر علی سرهندی با لقب صائبای ثانی و تخلُّص علی (۱۶۳۷–۲۹ مارس ۱۶۹۷) شاعر فارسیزبان هندی بود.
| نخفتم یک شب از خندیدن دل | |
که دیر سومناتم بود منزل |
| بتی میگفت پنهان با برهمن | |
خدای من تویی ای بندهٔ من |
| مرا بر صورت خود آفریدی | |
برون از نقش خود آخر چه دیدی |
| از دهر ترنم بلا میشنوم | |
آواز مخالف همه جا میشنوم |
| جز دل شکنی نوازش گردون نیست | |
زین دایره بانگ آشنا میشنوم |
| خوبان ز غم و غصه نجاتم دادند | |
«در ظلمت شب آب حیاتم دادند» |
| از داغ دلم جهان چراغان کردند | |
در عالم دیدار براتم دادن |
| آن شعله که یاقوت دلم را رنگست | |
گوهر بمحیط است و شرر در سنگست |
| روشن شده زو جهان و غافل همه خلق | |
این معنی رنگین چقدر بیرنگست |
| چه خوش بود که خرامان درون خانه درآیی | |
بقدر نیم نگه بند آن نقاب گشایی |
| بشوخی تو غزالی درین ختن نشنیدم | |
چو بوی جامه بجای خودی و در همه جایی |
| هزار شیوهٔ نازست شاهدان دگر را | |
تویی که دل بری از عاشقان و رخ ننمایی[۱] |