میرداماد

از ویکی‌گفتاورد

میر محمدباقر بن محمدِ حسینی استرآبادی شهرت‌یافته به میر داماد و با تخلُّص اشراق و لقب برهان‌الدین (۱۵۶۱، استرآباد - ۱۶۳۱، نجف) فقیه شیعه، فیلسوف، متکلم، مؤلف و شاعر ایرانی بود.[۱]

گفتاوردها[ویرایش]

چشمی دارم چو روی شیرین همه آب      بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب
جسمی دارم چو جانی مجنون همه درد      جانی دارم چو زلفِ لیلی همه تاب[۱]
* * *
نتوان ز غم تو دل به تدبیر برند      کودک نتوان به مهد از شیر برند
بر من نتوان بست به زنجیر دلت      وز تو نتوان دلم به شمشیر برند[۱]
* * *
هجران تو چون وصال جاوید شود      مه از تو به از هزار خورشید شود
حسرت ز تو شیرینتر از امید شود      ای وای کسی که از تو نومید شود[۱]
* * *
زان پیش که خاک ما فلک کوزه کند      بازیچهٔ دور چرخ فیروزه کند
بر مرقد ما خرام تا روح قدس      از تربت تو حیات دریوزه کند[۱]
* * *
جان در غمت از جهان جدایی دارد      سر در رهت آرزوی پایی دارد
دل وصل تو می‌خواست، قضا گفت آری      این جغد کنون سرِ همایی دارد[۱]
* * *
از شرم رخت چهره نهان دارد مهر      وز عشق توتب در استخوان دارد مهر
مهر تو که نور مهر و مه سایهٔ اوست      من دارم و من گر آسمان دارد مهر[۱]
* * *
اشراق دل از غم بتان شاد مکن      بتخانه زسنگ کعبه آباد مکن
این دیر فنا را سرِ آبادی نیست      اندر ره سیل خانه بنیاد مکن[۱]
* * *
ای عشق مگر مایهٔ بود آمده‌ای      گر سر تا پا تمام سود آمده‌ای
نقصان به تو از چشم بد کس مرساد      کآرایش دکّانِ وجود آمده‌ای[۱]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ ۱٫۸ هدایت، رضاقلی‌خان. «اشراق اصفهانی نَوَّرَ اللهُّ رَوْحَهُ». نصرت‌الله فروهر. در ریاض العارفین. به کوشش سید رضی واحدی و سهراب زارع. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۹م. ص ۲۰۳. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۲۳۳-۸.