مسعود رجوی
مسعود رجوی (زاده ۱۳۲۷ در طبس) رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران است.
دانشگاه تهران – ۴ بهمن ۱۳۵۷[ویرایش]
- مگر میشود خورشید را کشت؟ مگر میشود باد را از وزیدن بازداشت و باران را از باریدن؟ مگر میشود اقیانوس را خشک کرد؟ مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت و مانع روئیدن لالهها شد؟ و مگر میشود ملتی را تا ابد اسیر نگه داشت؟
استادیوم امجدیه تهران – خرداد ۱۳۵۹[ویرایش]
- هر کس که بخواهد آزادیهای انسانی، انقلابی و اسلامی را محدود بکند، نه اسلام، نه انسان و نه انقلاب را شناختهاست. آزادی ضرورت دوام انسان در مقام انسانی است.
- تاریخ سیر تکامل خود را طی خواهد کرد و سرانجام معلوم خواهد شد که ظالم کیست و مظلوم کیست.
- ما برای بینایی خلقمان چه چشمهایی که باید از دست بدهیم. شمعهایی از چشم باید فراراه خلق برافروخت، از چشم بهترین فرزندانش. بسوزید ای شمعها، بچرخید ای پروانهها، ای پروانههای آزادی. شما خونبهای بهاران راستین انقلاب را باید بپردازید و حالا این فصل لاله ریزان شماست.
- کیست که در برابر نسل پایداری و مقاومت، نسل مهدی رضاییها و ناصر محمدیها بایستد و همچون شب تیره مغلوب صبح نشود؟ کاین همان چشمه خورشید جهان افروز است، چشمه حقیقت و روشنایی که از فاطمه امینی تا نسرینها و پروینها، همچنان خونبار ولی دست افشان و پاکوبان ادامه خواهد داشت.
- ستارگان ما برآنند تا در فلک اجتماعی و سیاسی این میهن طرحی نو دراندازند. طرحی عاری از طبقات، عاری از بهرهکشی، عاری از جهل، نادانی و اختناق و زنجیر.
- هر قلبی که از مجاهد پاره کنید و هر سری که بشکنید، هزار قلب و سر دیگر به جایش خواهد نشست. این منطق انقلاب، منطق توحید، منطق تکامل، منطق اسلام و منطق راه خدا و راه خلق است.
- در ازای آن همه خون و فداکاری حتی یک ساختمان را نتوانستند به ما ببینند. کی کار ما بند بوده به در و پیکر؟ کار ما بند بوده به قلب و جگر!
پیوند به بیرون[ویرایش]
![]() |