بهار

از ویکی‌گفتاورد

بهار اولین فصل از فصل‌های مناطق معتدل است.

گفتاوردها[ویرایش]

  • آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد
غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد
باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند
سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد[۱]
  • بامدادن که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی، از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقت است که در خانه بخُفتی بیکار
بلبلان، وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار [۲]

نوشتارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
بهار
دارد.