لوئی آلتوسر
ظاهر
لوئی پیر آلتوسر (به فرانسوی: Louis Pierre Althusser) (زادهٔ ۱۶ اکتبر ۱۹۱۸ در الجزایر - درگذشتهٔ ۲۲ اکتبر ۱۹۹۰) فیلسوف مارکسیست فرانسوی بود. او از بالاترین مقامات آکادمیک حزب کمونیست فرانسه بود و بحث و تزهایش عمدتاً در پاسخ به خطراتی (همچون مارکسیسم انسانگرایانه مکتب فرانکفورت) بودند که به زعم او بنیانهای نظری مارکسیسم را تهدید میکرد. از آلتوسر معمولاً به عنوان مارکسیست ساختگرا یاد میشود.
گفتاوردها دربارهٔ او
[ویرایش]- «من همیشه احترام بسیاری برای آثار دوره اول آلتوسر قائل هستم اما نمیتوانم بگویم که واقعاً معنای گسست معرفت شناختی یا سبک تحلیل او را که هرگز از دستگاه مفهومی سرمایه دست نمیکشد فهمیدهام.»
- آنتونیو نگری، ۲۰۰۵[۱]
- «باید بگویم که در سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۷۸ وقتی در مورد مارکس فراتر از مارکس در اکول نرمال سوپریور فرانسه کنفرانس میدادم و معمولاً آلتوسر را میدیدم (او در چند جلسه از کنفرانسها حاضر شد) تفاوت دیدگاهمان برای هر دو ما روشن بود. مشخصاً آن موقع نه فقط آلتوسر که دوستان نزدیک او نیز گروندریسه را دست کم میگرفتند. من ادعا نمیکنم که آنها آشکارا این مسئله را ابراز میکردند اما نهایتاً به نظر میرسید که به نظر آنها گروندریسه میتوانست در دسته متونی قرار گیرد که قبل از گسست معرفت شناختی نوشته شدهاند یعنی قبل از آغاز مرحله سترگ برسازنده (شالوده ساز) تفکر مارکس.»
- آنتونیو نگری، ۲۰۰۵[۱]
- «رابطه من با آلتوسر بعد از آن شروع شد (و باید بگویم که برهه بسیار مهمی برایم بود) که در اواخر دهه هشتاد به پاریس برگشتم و او را در زمان بیماری اش ملاقات کردم. شروع کردم به خواندن دست نوشتههایی که مشغول نوشتنشان بود. تلاش ناگزیر آلتوسر برای فرموله کردن مفهوم ماتریالیسم تصادفی بسیار جالب و البته به لحاظ شیوه برساختن استدلالها و مباحث بسیار خطیر بود. در هر صورت آلتوسر یک چهره کلیدی از خود به جا گذاشت. او در بازسازی مارکسیسم در قرن ۲۱ یک عنصر بسیار اثرگذار است.»
- آنتونیو نگری، ۲۰۰۵[۱]
- «گرچه آلتوسر بعدها با این گفته که به یک معنا سیاست را فراموش کرده بود خودش را نقد کرد، به نظرم پروژه او، از همان اولین مقالهها، دوبعدی بود: سیاسی و فلسفی. مشخصا یکی از وجوه چشمگیر پروژه آلتوسر برای مارکسیستهای جوان و حتی از آن کلی تر برای فیلسوفان جوان، به درستی این بود که او هرگز نمیخواست یکی از این دو بعد را قربانی دیگری کند. از یک طرف او میخواست از مارکسیسم یک فلسفه عظیم بسازد و از طرف دیگر برداشتی بسیار سیاسی از فلسفه داشت که مارکسیسم در آن سرشته شده بود.»
- «آلتوسر در یکی از آخرین متونی که نوشت، مارکسیسم را نظریه کرانمند نامید. بدیهی است که این تعبیر در آن زمان بازی معناداری با کلمات بود۱. همه دربارهٔ پایان مارکسیسم صحبت میکردند. اما گفته آلتوسر ناظر به پایان مارکسیسم نبود، او بر این ضرورت انگشت گذاشت که مارکسیسم باید مرزهای درونی خود، مرزهای تاریخی خود را از نو تعریف کند. از جهتی میتوان گفت او بیش از آنچه در آغاز بود تاریخ گرا شده بود.»
- «آلتوسر به نحوی متناقض از یک سو هوادار بازگشت به لنین و خوانشی تازه از مارکسیسم بود و از سوی دیگر در برخی از نوشتههایش موضعی خلاف این داشت.»
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ مکس هنینگر، «بیهوده منتظر نبودهام: گفت وگو با آنتونیو نگری، فیلسوف مبارز ایتالیایی»، ترجمهٔ وحید جعفرزاده درزی، روزنامه شرق، شمارهٔ ۱۱۶۸، ۳ بهمن ۱۳۸۹، صفحهٔ ۸.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «گفت وگو با اتی ین بالیبار دربارهٔ نسبت سیاست، فلسفه و مارکسیسم در دهه ۱۹۶۰ فرانسه: دوره بحث داغ دربارهٔ فلسفه مارکسیستی»، برگرفته از: viewpointmag.com، ترجمهٔ نیما علوی، روزنامه شرق، شمارهٔ ۲۶۳۲، ۲۷ تیر ۱۳۹۵، صفحهٔ ۱۰.
- ↑ «تفکر ۶۸ و میراث آن: گفت وگوی الیزابت رودینسکو و مارسل گوشه دربارهٔ نسبت امروز با دهه ۱۹۶۰»، ترجمهٔ نیما پرژام و محسن ملکی، برگرفته از سایت ورسو، روزنامه شرق، شمارهٔ ۲۶۱۱، ۳۰ خرداد ۱۳۹۵، صفحهٔ ۱۰.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |