فرانسوا گارد
ظاهر
فرانسوا گارد (به فرانسوی: François Garde) (زادهٔ ۱ ژانویه ۱۹۵۹) نویسنده فرانسوی است.
گفتاوردها
[ویرایش]چه بر سر وحشی سفید آمد؟
[ویرایش]- «جوانکهای کشتی یکی یکی با بی خیالی سوار قایق شدند و با دست اشارهٔ دوستانه ای به او کردند، مرد سفیدپوست سوار شد و روی نیمکت پاروزنها نشست. قایق سریع از خلیج پراکنده شد و تمام پاروزنها با قدرت به طرف کشتی جان بل پارو زدند. وحشی سفید از جا برخاست ولی وادارش کردند بنشیند. وقتی قایق به موازات کشتی رسید، همه با یک نردبان طنابی آمدند بالا. وحشی سفید مهارت کافی برای بالا آمدن داشت. در کمال تعجب نگاهش میکردم. دوروبرش را بروبر نگاه میکرد و با هیجانی آشکار عرشه را گز میکرد.»[۱]
- «وقتی بیدار شد احساس ضعف میکرد. لرزشهای شدید بدنش دندانهایش را به صدا درآورده بود. سعی کرد بلند شود، سرش گیج رفت و مجبور شد باز دراز بکشد. درد گوشش کم شده بود، گرسنگی اش از بین رفته بود، میلرزید و عرق میریخت. تب شدیدی بر پیکرش چنگ انداخته بود. آیا به خاطر آبی بود که نوشیده بود؟ به خاطر زخم یا پمادی که پیرزن روی زخمش گذاشته بود؟ یا ناامیدی بیش از حد از پا درش آورده بود؟»
- «خورشید بالا آمده بود، پرتو آفتابی که از میان شاخهها میتابید، دیگر گرمش نمیکرد. در کشتی سن پل وقتی مریض میشد، کشان کشان میرفت تا معبر طولی کشتی و خودش را به ناخدا دوم معرفی میکرد، ناخدا دوم بداخلاق، با بوی بد دهان و با تذکرات برخورنده و ناروایش. چه قدر دلش میخواست در این لحظه صدای خش دارش را حین گفتن این جملهٔ حکیمانه بشنود «حالا که توانستهای تا اینجا بیایی، یعنی این که هنوز میتوانی کار کنی.»
منابع
[ویرایش]- ↑ فرانسوا گارد، چه بر سر وحشی سفید آمد؟، ترجمهٔ مریم خراسانی، شر چشمه، ۱۳۹۳.