آز
ظاهر
(تغییرمسیر از طمع)
آز یا آزمندی (حرص و طمع) به علاقه فراوان یا اشتیاق سیری ناپذیر، غیرضروری و بیش از حد برای به دست آوردن هرچه بیشتر مواردی چون ثروت، پایگاه اجتماعی، قدرت، مواد غذایی و مسائلی از این قبیل گفته میشود.
گفتاوردها
[ویرایش]- «آن که دلش به دوستی دنیا شیفته است دل وی به سه چیز آن چسبیدهاست: اندوهی که از او دست برندارد، و حرصی که او را وانگذارد، و آرزویی که آن را به چنگ نیارد .»
- علی بن ابیطالب نهج البلاغه، کلمات قصار ۲۲۸
- «شادمان از آن هستم که خود را از بندِ دین رها ساختهایم، امّا آیا نوعی اخلاقِ طبیعی به حدِّ کافی نیرومند – قواعدِ اخلاقی جدا از دین – به وجود آوردهایم که توانا باشد غرایزِ چپاول، پرخاشگری، و شهوترانی ما را مهار کرده، از سقوطِ تمدّن به ورطهٔ آز، بیعفّتی و جنایت جلوگیری کند؟ آیا واقعاً دیگر اهلِ تعصّب نیستیم، یا تنها تعصّبِ مذهبی را به خصومتهای ملّی، نژادی و آرمانی تبدیل کردهایم؟ آیا منش و رفتارمان از گذشته بهتر شدهاست یا بدتر؟»
- ویل دورانت درسهای تاریخ (نشر ققنوس، ۱۳۸۵) فصلِ «آیا پیشرفت، واقعی است؟»
- «آز محرک سعی و کوشش است.»
- طامس هیوز بدون منبع
- گر با خردی تو حرص را بنده مشو / در پای طمع خوار و سرافکنده مشو / چون آتش تیز باش و چون آب روان / چون خاک بهر باد پراکنده مشو
- طمع آرد به مردان رنگ زردی / طمع را سر ببر، گرمردِ مردی
- طمع آرد به روی مرد زردی / که لعنتهای رکنی بر طمع باد
ضربالمثل
[ویرایش]- سلام گدا بیطمع نیست.
- سلام گرگ بی طمع نیست
- طمع زیاد مایهٔ جوانمرگی است!
- طمع پیشه را رنگ و رو زرد است!
- طمعش از کرم مرتضی علی (ع) بیشتر است!
- طمع، چاه اشتباه است.
- طمع، سه حرف دارد، هرسه توخالی
- طمع را نباید که چندان کنی//كه صاحب کرم را پشیمان کنی!
- طمع به همه چیز، از دست دادن همه چیز است.