باب اول این اثر با عنوان فرعی «در بیان اعتقادات متصوفه» ده فصل دارد:
«معنی اعتقاد انعقاد صورت علمی است یا ظنّی در دل به وجود مغیبات مأخذ آن در مبدأ حال تکرّر استماع اخبار و تواتر انطباع آثار است در نفوس سادهٔ اطفال که به مرور ایّام و امتداد زمان سبب انعقاد ظنون و اوهام و موجب تقلید عقیدهٔ عوام میگردد؛ و صورت آن عقاید در ضمایر ایشان کالنَّقش فی الحجز راسخ و ثابت میشود.»
«و سبب اختلاف آراء اختلافِ اهواء است که نفوس بشری بر آن مجبولاند؛ و وجود تنازع و تمانع مناصب و مطالب دنیوی که بیشتر دلها به علت طلب آن معلولاند.»
«هرکجا سابقهٔ عنایت ازلی تعلُّق گیرد و خواهد که بنده را اعتقاد صحیح کرامت کند، نخست او را از آثار و رسوم عادات و مسموعات برهاند و با طهارت فطرت اولی رساند و بیخ هوی و عناد از دل او انتزاع کند تا قابل صورت اعتقاد صحیح گردد و مشاهدهٔ حقِّ صرف او را صریح شود.»
«هرکه طالب عقیدهٔ درست بود باید که به طبقهٔ اول از صحابه اقتدا و به آثار ایشان اقتفا نماید و روی دل از محبت دنیا بگرداند تا دیدهٔ بصیرتش به نور یقین گشوده شود و حقِّ صِرف بر او منکشف گردد؛ و این معنی دست ندهد مگر به صدق افتقار و حس التجا به حضرت وهّاب و استعانت از شرِّ نفس و اعتصام به فضل الهی.»
فصل اول، «در معنی اعتقاد و مأخذ آن و تمسک به عقیدهٔ صحیحه»[۱]