شمعی در باد
ظاهر
شمعی در باد (۱۳۸۲)، فیلمی به کارگردانی پوران درخشنده.
گفتاوردها
[ویرایش]- فرزین بعد از مرگ نامزدش: فکر میکردم با من مهربون شدی! نگو میخواستی زجرم بدی! که چی بشه؟ میخوای عدالتتو به رخ من بکشی؟ آره بابا تو خدایی! هر کاری دلت بخواد میکنی! من که وسط این همه بنده عزیز کردت به حساب نمیام! ولی کار خودت چی؟ خنده دار نیست؟ خسته شدم. این از زندگیم اینم از عشقم. این چه خداییه که از زجر دادن بندش لذت میبره؟ مگه من خواستم بیام؟ تو منو آوردی تو این دنیا! آره زندگی... مرگ حقه! پس زندگی نا حقه!
- فرزین مرگ و زندگی را میپذیرد: لحظه لحظه این آگاهی در من شکل میگرفت که هر لحظه از ابدیت، هر واقعهای از تجربیات، بذری را در روح بشریت میکارد. تنها چیزی که به آن یقین دارم این است که خدا عشق است و عشق خدا. هر بار روح از تهی بودن خویش خالی میشود، از خدا پر میشود.