سید احمد فردید
ظاهر
احمد فَردید (زادهٔ ۱۲۸۹ در یزد - درگذشتهٔ ۲۵ مرداد ۱۳۷۳ در تهران) متفکر معاصر ایرانی بود.
گفتاوردها
[ویرایش]- «من عقیده دارم هنوز کلامی که هیدگر در سی سال پیش عنوان کرد کماکان مسئله روز است. او گفت «تاریخ مغرب، تاریخ مغرب حقیقت است». هنگامی که این سخن را از زبان هیدگر خواندم از نظر متدولوژی، روزی از نو در زندگی فلسفی خود مشاهده کردم – آری من به «غرب زدگی» رسیده بودم و تمام توجه من به این مسئله معطوف شد – اکنون باید این غربزدگی و تاریخ مغرب حقیقت با توجه به خیر و صلاح ملک و ملت روشن گردد.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «سراسر مارکسیسم متافیزیک زدهاست. مارکسیسم آخرین مرحله متافیزیک و اصرار در متافیزیک است. کما اینکه «جامعه مصرف» نیز محصولی از متافیزیک است.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «در زمینه طرح مسئله «آزادی»، من آن را به صورت واژگون شده اش بررسی میکنم. من اعتقاد دارم «آزادی بشر معاصر» یک آزادی انسانی نیست بلکه «فرار از حق و حقیقت و فرار از ذات اصیل انسان» است: وصال حق زخلقیت جدائی است / ز خود بیگانه گشتن آشنائی است.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «امروز «سعادت» دیگر به صورت حقیقی برای بشر باقی نماندهاست. بشر امروز در «چاله هرز» خودبینی و خودپرستی و شهوات نفس گم شدهاست و این از مختصات «جامعه فراوانی» و «جامعه مصرف» است.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «بشر از حوزه تفکر خود بیرون افتادهاست – مثل یک ماهی که از دریا بیرون افتاده باشد – «من» ارجح تر از هر چیز است و ثمره «من»، «فرعونیت» است که ما آن را بنام «امپریالیزم» میشناسیم. امپریالیزم فردی را باید از بین برد تا امپریالیزم جمعی از بین برود.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «متافیزیک با فلسفه یکی است. خوشا بحال اقوامی که در جامعه آنان روشنفکر فلسفه زده معهود وجود ندارد و همه بدور از هو و جنجال، مبانی فلسفههای غربزده را بررسی میکنند.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «بشر در زمان «فانی» بسر میبرد، سعادت انسان در این دنیاست و در همین جاست که بشر میتواند از زمان «فانی» استفاده کند و سعادتمند شود.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «میدانید زمان «باقی» چه موقعی است؟ زمانی که بشر شعر میگوید – اگر شاعر نتواند از «زمان فانی» به «زمان باقی» طی طریق کند، دیگر شاعر نیست – او شاعری است که بجای اینکه «تقوی» الهام بخش او باشد «فجور» الهام بخش اوست.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «پیشینیان ما تصور میکردند که باید انسان از این «عالم» فرار کند و به فرشته تشبه پیدا نماید. در حالیکه فقط انسان است که «عالم» دارد و نه فرشته و نه حیوان… این عالمی که ما داریم اصالت ندارد و دنیای دیگری هم هست که من آن را «زمان باقی» نام گذاری کردهام. اگر شما به به زمان فانی اصالت دهید نقض غرض کردهاید و این نقض غرض موجد بدبختی انسان است، برای اینکه انسان را از «خود» به «غیر خود» فرار میدهد.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «بشر غرب در «بیگاری تاریخ» است. آری بشر غرب دچار نوعی «بیگاری ایدئولوژیکی» شدهاست. گوئی ساعتی است که برای ثانیه جنگ سوم جهانی پاندولهایش را به حرکت واداشتهاند.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «یکی از شروط رهائی از «بنبست بشری» حرکت بسوی محبت است.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «علوم انسانی دیگر نمیتواند در مقابل نابسامانیهائی که ایدئولوژیها به بار آوردهاند، التیام بخش جراحتی باشد.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]
- «فلسفه به این معنا که امروز جوانان ما آن را بررسی میکنند نیست. به اعتقاد من فلسفه ملازم «خودآگاهی» است و برای درک آن باید از متافیزیک گذشت.»
- «گزیدهای از سخنان احمد فردید»، ۱۳۵۵[۱]