زیبایی آمریکایی
زیبایی آمریکایی (American Beauty) فیلمی آمریکایی محصول سال ۱۹۹۹ است. این فیلم دربارهٔ بحران خانوادگی و روابط عاطفی در آمریکاست.
لستر برنهام
[ویرایش]- اسم من لستر برنهامه. این محله منه، این خیابون منه و این زندگی منه. من ۴۲ سالمه. کمتر از یک سال دیگه میمیرم. البته من هنوز اینو نمی دونم، هر چند من همین الانش هم مرده هستم.
- جین دخترم. تک فرزنده. اون تقریباً یه نوجوون به تمام معناست. عصبی، نامطمئن، سردرگم. دلم میخواست می تونستم بهش بگم که اینا همش میگذره … ولی نمی خوام بهش دروغ بگم
- اون پوسترا رو یادتون میاد که میگن «امروز اولین روز باقیموندهٔ عمرته»؟ خوب این در مورد همه روزا درسته به غیر از یکی. روزی که می میرین
کارولین برنهام
[ویرایش]- [ به جینی ] عزیزم، من خیلی به تو افتخار میکنم. من تو رو به دقت تماشا میکردم، و تو حتی یه ذره هم اشتباه نکردی
- [ به جینی ] تو روی هیچکس جز خودت نمی تونی حساب کنی
- من حاضر نیستم قربانی بشم
دیالوگ
[ویرایش]- کارولین: جین، عزیزم داری سعی میکنی غیر جذاب به نظر بیای؟
- جینی: آره!
- کارولین: خوب، تبریک میگم! تو به نحو قابل ستایشی موفق شدی!
[ جینی و آنجلا در ماشین در حال صحبت با یکدیگر هستند ]
- جینی: متأسفم، پدرم امشب خیلی تابلو بود
- آنجلا: چیزی نیست … عادت کردم دهن مردا برام آب بیفته. تقریباً وقتی دوازده سالم بود شروع شد. باید با پدر و مادرم برای شام میرفتم بیرون. هر پنج شنبه شب، خرچنگ قرمز؛ و وقتی میرفتم تو همه مردا بهم زل می زدن.
- جینی: حالم به هم خورد
- آنجلا: نه، خوشم میومد. هنوزم خوشم میاد. اگه کسایی که حتی نمی شناسمشون بهم نگاه می کنن و میخوان منو بکنن، به این معنیه که من بختشو دارم که یه مدل بشم … که عالیه، چون هیچی تو زندگی بدتر از معمولی بودن نیست
- جینی: واقعاً فکر میکنم برات اتفاق بیفته
- آنجلا: اوه، می دونم. چون هر اتفاقی که قرار باشه بیفته می افته … بالأخره
[ آنجلا در کنار جینی در حال صحبت با دو هم مدرسهای دیگرشان است ]
- آنجلا: جدی میگم؛ و بعد دیگه اون شرتشو کشید پائین و انداختش بیرون، میدونید مثل این میموند که … به آقای خوشحال سلام بده!
- دختر اولی: حال به هم زن!
- آنجلا: حال به هم زن نبود. باحال بود!
- دختر دومی: باهاش کاری کردی؟
- آنجلا: معلومه که کردم. یه عکاس واقعاً مشهوره. اون برای اله مرتباً عکس میندازه. حماقت خیلی بزرگی بود اگر روشو زمین مینداختم
- دختر اولی: تو واقعاً یه فاحشهای
- آنجلا: هی، همه چیز واقعاً همین شکلیه. شما نمی دونین چون جوجه کوچولوهای نازنازی دهاتی هستین!
- دختر اولی: تو هم هستی! تو هم یه موقعی فقط هیفده سالت بود، و چاق به نظر میرسیدی، پس آنقدر طوری رفتار نکن که انگار کریستی ترلینگتون لعنتی هستی
- آنجلا: کس! خسته شدم از آدمایی که عقده هاشونو روی من خالی می کنن!
[ لستر مخفیانه سرش را به در اتاق جینی چسبانده و به حرفهای جینی و آنجلا گوش میدهد ]
- جینی: در مورد پدرم متأسفم
- آنجلا: نه نمی خواد، به نظرم بامزست
- جینی: بله، برای تو اون یه مرد دیگست که بکندت. اما برای من … فقط مایهٔ شرمساری زندگیمه
- آنجلا: این مادرته که مایه شرمساریه، چه فیلمیه. پدرت یه جورایی نازه
- جینی: خفه شو!
- آنجلا: چرا هست، اگه فقط یه کم ورزش کنه باحال میشه
- جینی: خفه شو!
- آنجلا: هی؛ دست بر دار، یعنی تا حالا هیچ وقت یواشکی توی لباس زیرشو ندیدی؟ شرط میبندم که کیر کلفتی داره
- جینی: دیگه داری حالمو به هم میزنی
- آنجلا: اگه سینه و بازوهاشو بسازه درست و حسابی می کنمش [ جینی دستانش را روی گوشهایش میگذارد و شروع به خواندن آواز میکند تا صدای آنجلا را نشنود ] می خوام! می خوام کیر کلفت و گوشتی باباتو ساک بزنم! و بعد آنقدر بکنمش تا چشماش از حدقه بزنه بیرون!
- ریکی: وقتی چیزی مثل اونو میبینی، درست مثل این می مونه که خدا داره بهت نگاه می کنه، فقط برای یه لحظه … و اگه دقت داشته باشی، تو هم می تونی ببینیش
- جین: و تو چی میبینی؟
- ریکی: زیبایی
- کارولین: داری چی کار میکنی؟
- لستر: هیچی!
- لستر: خوب پس منو بزن![ کارولین با انزجار از روی تخت بلند میشود ] درسته، داشتم فیلو خفه میکردم. هویجو پوست میکندم. به هیولام سلام میدادم
- کارولین: نفرت انگیزه!
- لستر: خیلی باید ببخشید، ولی من هنوز خون تو رگام جاریه
- کارولین: مال منم هست
- لستر: واقعاً؟ مثل اینکه من تنها کسیم که براش کاری می کنه
- کارولین: [ از تخت خواب بیرون میرود و آباژور را روشن میکند ] لستر، من دیگه نمی تونم این طوری زندگی کنم. این یه ازدواج نیست
- لستر: این چندین ساله که یه ازدواج نیست؛ ولی تا وقتی که من حفه خون گرفته بودم خوشحال بودی. خوب، حدس بزن. من عوض شدم. چون این طور که پیداست تو توی این موضوع هیچ کمکی بهم نمیکنی
- کارولین: اوه. میبینم! تو فکر میکنی تنها کسی هستی که ارضاء نشده؟
- لستر: تقصیر من بوده؟ خوب پس، بیا عزیزم، من آمادهام!
- کارولین: اعصاب منو به هم نریز، آقای محترم! وگرنه به سرعتی که سرت سوت بکشه ازت طلاق میگیرم
- لستر: به چه علت؟ من دائمالخمر نیستم، زن دیگهای رو نکردم، باهات بد رفتاری نکردم، هیچ وقت تا حالا نزدمت، یا حتی سعی نکردم بهت دست بزنم مگر اینکه خودت کاملاً میخواستی، فقط بودن و نبودنم برات فرقی نداره؛ ولی … من توی گرفتن مجوز ازت حمایت میکنم و بعضیا فکر می کنن نصف دارایی تو مال من میشه [ کارولین حیرتزده و با دهان باز روی صندلی مینشیند ] هر وقت میای توی تخت خواب چراغم خاموش کن، باشه؟
[ جینی بعد از ورود به خانه سر میز شام میآید در حالی که لستر و کارولین مشغول صرف شام هستند ]
- جینی: متأسفم، دیر کردم
- کارولین: نه، به هیچ وجه مشکلی نیست. من و پدرت فقط داشتیم دربارهٔ کار امروزش بحث میکردیم . [ به لستر ] چرا به دخترمون در مورد کارت نمی گی، عزیزم؟
- لستر: جینی، امروز من استعفا دادم [ کارولین میخندد ] و بعد به رئیسم گفتم بره خودشو بگاد، و بعد ازش شصت هزار دلار باج گرفتم. اون مارچوبه رو بده من
- کارولین: [ میخندد ] پدرت فکر می کنه این جور رفتارا مایه افتخارن
- لستر: و مادرت به نظر می رسه ترجیح میده من مثل یه زندونی لعنتی زندگی کنم در حالی که کیرمو توی کنسرو زیر کاسه دستشوئی نگه می داره
- کارولین: چه طور جرأت میکنی جلوی اون با من این طوری صحبت کنی؟ و من خیلی تعحب میکنم که تو می تونی آنقدر به من درشتی کنی، درست همون روزی که کارتو از دست دادی؟
- لستر: من از دستش ندادم. این شکلی نیست! عجیبه! کارم کجا رفته ؟! من استعفا دادم. اون مارچوبه رو بده من
- کارولین: اوه! اوه! اوه! و من می خوام ازت تشکر کنم که الان منو کردی تنها نون آور این خونه
- لستر: من الان یه شغل دارم
- کارولین: نه، نه. اصلاً فکرشم نکن که کی بهره رو پرداخت می کنه. همه رو میسپاریم به کارولین. منظورت اینه که … کارولین مراقب همه چیز هستی؟ آره، من اصلاً فکرشو نمیکنم. واقعاً نمیکنم. منظورت همه چیزه؟ تو اصلاً فکرشو نکن که تنها مسئول این خونهای، شوهرت فکر می کنه می تونه از کارش استعفا بده و تو نمی تونی ---
- لستر: [ خم میشود ] یکی خواهشاً اون مارچوبه لعنتی رو میده به من؟
- جینی: [ بلند میشود ] خیلی خوب، من دیگه نمی خوام اینجاشو باشم
- لستر: [ فریاد میزند ] بشین ! [ جینی مینشیند ، لستر بلند میشود و میرود سمت دیگر میز و بشقاب مارچوبه را با ناراحتی و عصبانیت برمیدارد و بر میگردد سر صندلی خودش و مینشیند ] مریض شدم، خسته شدم از بس طوری باهام رفتار شد که انگار وجود ندارم. شما دو تا هر کاری که دلتون می خواد میکنید، هر وقت که بخواید و من اعتراضی نمیکنم. حالا منم فقط همینو می خوام که---
- کارولین: اوه، تو اعتراض نمیکنی؟ اوه، خواهش میکنم! ببخشید! ببخشید! اگه این طوریه من باید دیوونه باشم. اگه تو اعتراض نمیکنی، پس این چیه ؟ [ لستر با بشقاب مارچوبه از جایش بلند میشود ] آره، بذار یه خنده سنج بیاریم و ببینیم کدوم صداش بلند تره. تو اعتراض--
- لستر: [ بشقاب مارچوبه را به طرف دیوار پرت میکند که بشقاب میشکند ] وسط حرف من نپر، عزیزم. اوه، و یه چیز دیگه، از این به بعد موسیقی حین شام رو عوض میکنیم، چون به وضوح، فکر میکنم من تنها نیستم [ به طرف جینی نگاه میکند ] واقعاً از این گند لارنس ولک خسته شدم
- لستر: کار خاصی کردی؟ خیلی خوشگل به نظر میای
- کارولین: جین کجاست؟
- لستر: [ روی مبل کنار کارولین مینشیند ] جین خونه نیست. کل خونه رو در اختیار داریم. خدا … کارولین، از کی آنقدر بی کیف و حال شدی؟
- کارولین: بی کیف و حال؟ من بی کیف و حال نیستم! شده که حتی یه عالمشو داشته باشم که تو نمی دونی، آقای باهوش! کیف و حال زیادی تویزندگی من هست
- لستر: چی شد اون دختری که تو مهمونیای سکس ناخواسته وقتی حوصلش سر میرفت الکلی تشنج میکرد؟ همونی که تو اولین آپارتمانمون وقتی هلی کوپترا رد میشدن می دویید بالا پشت بوم تا ازشون عکس بگیره؟ به کلی فراموشش کرده بودی؟ من هنوز فراموشش نکردم
- کارولین: لستر الان مشروبو میریزی روی مبل
- لستر: [ با ناراحتی از روی مبل بلند میشود ] که چی؟ اون فقط یه مبله
- کارولین: این یه مبل چهار هزار دلاریه که با ابریشم ایتالیایی روکش شده. فقط یه مبل نیست!
- لستر: [ با عصبانیت بالشتک روی مبل را برمیدارد و به آن میکوبد ] این فقط یه مبله! این زندگی نیست. فقط یه شیئه و برات مهم تر از زندگی شده. خوب عزیزم، اینا فقط وسیلن
[ لستر که با یونیفرم فست فود آقای خندان مشغول چرخاندن همبرگرهاست در همان حین صدای همسرش کارولین را میشنود که سفارش ساندویچ میدهد و مردی هم تقاضای همان را برای خودش میکند . وقتی لستر خود را به پنجره ی تحویل سفارش به مشتری میرساند بادی کین را میبیند که با همسر وی در حال معاشقه است و گردنش را میخورد ]
- لستر: لبخند بزنید! شما تو فست فود آقای خندان هستید! می خواید موقتاً کلوچه گوشت و پنیر در هم پیچ روی استیک ما رو برای یک دلار و نود و نه سنت امتحان کنید؟
- کارولین: ما فقط توی یه سمینار بودیم … بادی این …
- لستر: همسرشم! ما قبلاً همدیگه رو دیدیم، اما یه چیزی بهم میگه این دفعه رو منو یادت میاد
- جینین: واو، بد گیر افتادی
- کارولین: می دونی، این واقعاً به تو مربوط نیست
- لستر: در حقیقت، جینین کارفرمای ارشد تحویل دهیه، پس به یه نحوی شما تو منطقهٔ اون هستید . [ با حالت زیر لبی ] پس این یارو مزه میده
- کارولین: اوه، لستر …
- لستر: عزیزم، چیزی نیست. من فقط می خوام تو خوش باشی. سس خندان هم باهاش می خواید؟
- کارولین: لستر، تمومش کن!
- لستر: نه نه، تو دیگه نمی تونی به من امر و نهی کنی
[ آنجلا در حال رانندگی با ماشین خود و صحبت کردن با جینی که در ماشین اوست ]
- آنجلا: پس تو و اون پسر دیوونه دارین همدیگرو مرتباً میکنید، درسته؟
- جینی: نه
- آنجلا: هی، بس کن. می تونی بهم بگی. کیر کلفتی داره؟
- جینی: ببین، من نمی خوام در مورد کیرش با تو صحبت کنم. اون شکلی نیست
- آنجلا: چه شکلی نیست؟ هیچی نداره؟ چرا نمی خوای در موردش صحبت کنی. منظورم اینه که من تک تک جزئیاتو در مورد هر مردی که کردم بهت میگم
- جینی: آره، و شاید نباید بگی، خیلی خوب؟ شاید اصلاً نخوام بشنوم
- آنجلا: اوه، تو حالا یه دوست پسر داری که دوستش داری، بیشتر از اینه؟ باید یه مرد واقعی برات پیدا کنیم
[ ریکی که با تحویل مواد مخدر به لستر از او پولش را گرفته به خانه و اتاق خود بازمیگردد ، در حالی که کلنل فیتز پدر ریکی با دیدن خم شدن ریکی به روی لستر از پشت پنجره به او مشکوک شده در گوشه اتاق نشسته و منتظر او بوده ]
- کلنل: از کجا آوردیش؟
- ریکی: از کارم
- کلنل: بهم دروغ نگو! من تو رو با اون دیدم!
- ریکی: شما منو تحت نظر داشتید؟
- کلنل: مجبورت می کنه چه کارایی بکنی؟
- ریکی: [ با تعجب میخندد ] پدر، شما که واقعاً فکر نمیکنید … من و آقای برنهام؟
- کلنل: [ با عصبانیت ] برای من نخند! من راحت نمیشینم ببینم تنها پسرم شده کیر خور!
- ریکی: یا مسیح، چتون شده--
- کلنل: [ کلنل با پشت دست به صورت ریکی میزند که ریکی به زمین میافتد ، کلنل هم به روی زمین مینشیند و یقه ی ریکی را میگیرد ] به خدا از این خونه پرتت میکنم بیرون و دیگه نگات نمیکنم
- ریکی: جدی میگین؟
- کلنل: خیلی جدی می گم. ترجیح میدم بمیری تا اینکه یه کونی باشی
- ریکی: حق با شماست. من به خاطر پول کیر ساک میزنم
- کلنل: پسر شروع نکن
- ریکی: دو هزار دلار. به این خوبیم
- کلنل: گم شو
- ریکی: و باید منو موقعی که می کنن ببینید. من بهترین تیکه کون سه تا ایالتم
- کلنل: گم شو! دیگه نمی خوام ببینمت!
- ریکی: چه پیرمرد غمگینی هستید
- کلنل: گم شو!
[ لستر در حال ورزش در گاراژ خانه خودشان است که کلنل فیتز ، همسایه رو به رویی را میبیند که زیر باران جلوی درب گاراژ ایستاده و لستر درب گاراژ را باز میکند ]
- لستر: یا مسیح، مرد، تو خیس شدی. میخوای برم ریکی رو صدا کنم؟ اون تو اتاق جینه. حالت خوبه؟
- کلنل: زنت کجاست؟
- لستر: اوه … نمی دونم. احتمالاً بیرون داره اون شازدهٔ کیری کون کش واقعی املاکو می کنه؛ و می دونی؟ برام مهم نیست
- کلنل: زنت با یکی دیگست و برات مهم نیست؟
- لستر: نه، ازدواج ما فقط نمایشیه. یه کار تبلیغاتی که چقدر ما نرمال هستیم. در حالیکه ما همه چیز هستیم به غیر از نرمال. داری میلرزی. باید از این لباسا درت بیاریم.
- کلنل: آره …
- لستر: چیزی نیست
- کلنل: من …
- لستر: هر چی میخوای به من بگو . [ کلنل و لستر همدیگر را بغل میکنند و کلنل بعد از چنگ زدن بدن لستر لبهای او را میخورد و لستر او را پس میزند ] واو، واو، واو. متأسفم، شما اشتباه گرفتید
- لستر: جینی چطوره؟
- آنجلا: منظورت چیه؟
- لستر: منظورم اینه که زندگیش چطوره؟ اون خوشبخته؟ بدبخته؟ من واقعاً میخوام بدونم، اون حتی اگر بمیره هم به من چیزی نمی گه
- آنجلا: اون … اون واقعاً خوشبخته. اون فکر می کنه عاشق شده
- لستر: خوش بحالش
- آنجلا: تو چطوری؟
- لستر: خدای من، خیلی وقت بود که کسی از من این سوالو نکرده بود … من عالیم
- خبرنگار در تلویزیون: «چجوری وارد ارتش شدی؟»
- سرباز در تلویزیون: «سه تا دلیل برای وارد شدن به ارتش داشتم: اول از همه میهنپرستی، دوم اینکه عاشق کشورم هستم و سوم اینکه وادارم کردن.»