پرش به محتوا

تنهای تنهای تنها

از ویکی‌گفتاورد

تنهای تنهای تنها فیلم ایرانی به کارگردانی احسان عبدی‌پور و محصول سال ۱۳۹۱ است.

تک‌گویی پایانی

[ویرایش]

دوست دارید در آینده چکاره بشوید؟

توی خواب همه‌ش برای هلیله که یک‌گوشه‌ای آرام و دنج بود با صدای بلند گریه می‌کنم. دلم برای حرف زدن با غلام که به خاطر هلیله همه‌ش توی آماده‌باش است تنگ شده. آقای نجف‌پور مهربان! توی دنیا چه شغلی است که خواب‌های خراب آدم را خوب کند؟

برادرم مالو می‌گوید: داداشی، آرمیچر بزرگی هست که کرهٔ توپ جهان را می‌چرخاند. مالو بچهٔ خنگی هست، اما عقلش در رابطه با آرمیچر خوب کار می‌کند. یک روز شربت سینه‌دردش را ریخت روی کرهٔ جغرافیا، با کره رفت سر شیر آب، با یک توپ سفید برگشت. گفت: داداشی اگر آرمیچر زمین تند بچرخد قیافه‌اش مثل این می‌شود. کره را با اسکاچ شسته بود. توی چشم‌هام سیر کرد و گفت: داداشی بیا بریم تو کار آرمیچرش.

همون روز روپوش دکتری، کیف مهندسی و لباس خلبانی را از توی خیالاتم پاک کردم. از بین همهٔ شغل‌های توی دنیا، تو فکر یک دکهٔ کوچک سر نبش پیاده‌روی جلوی سازمان ملل هستم. اسم هم برایش انتخاب کرده‌ام: «دکهٔ پرزیدنت». اسم خوراکی‌هام و قیمت ارزون‌شان را می‌چسبانم زیر برف‌پاک‌کن ماشین رئیس‌جمهورها. کی از ارزانی بدش می‌آید؟ و رئیس‌جمهورها که مشتری‌ام شدند، شغل آینده‌ام شروع می‌شود…

آقا! من فکر می‌کنم رئیس‌جمهور یکی می‌خواهد که اسم رفیق‌های کلاس چهارم و پنجم‌اش را یادش بیاورد. رئیس‌جمهور اگر وقتی رنگینکش را کله‌کله می‌خورد به حرف‌های من گوش کند؛ رئیس‌جمهور اگر پایش را مثل ما پتی کند و ظهر داغ قلب‌الاسد برود از کارخانهٔ وزیری یخ بیاورد؛ رئیس‌جمهور اگر وقتی شاهین از لیگ سقوط می‌کند کنار ما بنشیند و سه روز و سه شو، خوراکش بشود اشک؛ رئیس‌جمهور اگر با ما زیر تابوت شهیدهایی که هنوز از یک جنگ مال سی سال پیش جسدشان را پیدا می‌کنند و می‌آورند بیاید، شبونه باک بنزین همهٔ هواپیماهای جنگی را سوراخ می‌کند. رئیس‌جمهور اگر هفت شب و روز کمک ما کاه‌گل بکشد بالا که زمستونی سقف چکه نکند روی قالی و زندگی‌مون، دیگر نمی‌آید سقف خانه‌ها را سوراخ‌های درشت‌درشت بکند.

رئیس‌جمهور اگر تا ته حرف‌های من را بشنود، رنگینکش که تمام شد برنمی‌گردد توی سازمان ملل؛ محال ممکن است. می‌گوید: رنجرو فندک داری؟ بعد سیگاری روشن می‌کند و پشت به همه چیز آرام آرام قدم می‌زند و دور می‌شود؛ و من روی پیاده‌روی جلوی سازمان ملل به خواب آرومی می‌روم که هیچ‌وقت نرفته‌ام.

پیوند به بیرون

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ