اکبر محسنی
ظاهر
اکبر محسنی، (زاده: سال ۱۲۹۱خورشیدی در شهر تهران و متوفی در ۶ مرداد ماه سال۱۳۷۴ خورشیدی)، آهنگساز و نوازنده.
دارای منبع
[ویرایش]- اکبر محسنی در پاسخ این سوال که: «چطور آهنگهای خود را خلق میکنید و کدام را بیشتر دوست دارید؟» میگوید:
- «... هر روز پس از نماز صبح شروع به کار میکنم و تا ساعت ۱۱ شب مینویسم و آهنگهایم را میسازم و با خواننده تمرین میکنم و ارکستر را آماده میسازم تا برنامه اجرا شود.
- من متجاوز از ۴۰۰ آهنگ ساختهام. خیلیها میگویند چطور ممکن است که به این سرعت آهنگ ساخت؟!... این ایمان من به خدای یگانهاست که مرا دلگرم میکند که کار کنم و به وجود بیاورم.
- من غرقهٔ خدا هستم، شما با کسی طرف هستید که ۴۵ سال است زندگیش را روی هنر گذاشته و ایمان و اعتقاداتش را فراموش نکردهاست...
- آهنگهای آدم، مثل بچههای آدم هستند، منتها بعضی خلف هستند و برخی ناخلف. در میان متجاوز از ۴۰۰ آهنگی که ساختهام، نمیتوانم اثر و حالی که دو آهنگ «الهه ناز» و «انتظار» روی من دارند، فراموش کنم. ترانهٔ انتظار را، «فرح» خواندهاست: «به یاد وی تا سحر ماندم، او نیامد».... "ساقیاً هم که حالت اپرا دارد، از ساختههای من است که در جشن هنر[شیراز] اجرا شد.....»
- «سعی من این است که اصالت موسیقی را حفظ کنم، چهار سال در عراق بودم، نواختن عود را با تکنیکهای صحیح یاد گرفتم، ولی با این وجود، هیچیک از آهنگهای من، رنگ و فرم عربی ندارد. دریغا که حالا همه از آهنگهای عربی، هندی، افغانی و... اقتباس میکنند و سازهای ملی و اصیل خودمان را کنار گذاشتهاند....»
- وی در همین مصاحبه که با مهشید فرحبخش، در شمارهٔ ۶۹ مجله تماشا (مورخه ۵ بهمن ماه ۱۳۵۱) انجام شدهاست، در باب خانواده اش و هنر میگوید:
- «... سه پسر و یک دختر دارم، امّا به هیچکدام موسیقی و ساز زدن را یاد ندادم، چون هنرمند باید قدر هنر و سازش را بداند. حرمت هنر باید حفظ شود. من معتقدم پول هنرمند را قطع کنند، ولی هنرش را مانع نشوند.
- چقدر افتخارآمیز است که بتوانم نتیجهٔ فعالیتهای خود را به صورت جزوههایی از تکنیکهای عود و نواختن آن، در اختیار علاقمندان بگذارم....»
- در بخشهای دیگر مصاحبه اکبر محسنی از ساز عود (بربط) این گونه حرف میزند:
- «... عود شاهزادهٔ سازهاست، ۱۲ سیم دارد که البته ۱۱ سیم میبندند. در عربستان یک سیم نازک در اول میبندند که به عقیده من و مصریها غلط است، چون برای هارمونی در هیچ سازی صدای بم با صدای زیر مخلوط نمیشود. بم یک طرف است و زیر یک طرف دیگر، ولی همدیگر را کامل میکنند.
- در آنجا [=عراق] من این ایراد را گرفتم، جواب دادند: «آمدی یاد بگیری [یا ایراد بگیری؟!]، ما صد سال است که داریم عود را به همین صورت میزنیم، هیچ اشکالی هم پیش نیامده است!...».....»
- «... در عراق که بودم، روزی استاد جمیل بشیر، زد روی عود که میزدم و گفت: «این پادشاه سازهای ایرانی و مادر موسیقی ایرانی و اصلا مادر موسیقی شرقی است.»....
- «عود، ساز مشکلی است و گذشته از صدای خوش، فرمی قشنگ دارد.... کاسهٔ عود از چوب است و همین همه را به شگفتی میاندازد که چطور چوب این صدای لطیف را میدهد؟....»
- اکبرمحسنی در سالهای پیش از انقلاب در گفتگویی با یکی از مجلات، درباره عزیمتش به عراق گفته بود:
- «مدتی است که محیط هنری ما آلودگی محسوسی پیدا کرده و اعتیادات زیان آور در میان هنرمندان ما رواج یافته و علاوه بر این، دوغ و دوشاب یکی شدهاست و فرق بین هنرمند و بی هنر یکی شدهاست. بدین سبب من که هیچگونه اعتیادی ندارم و حتی لب به سیگار و مشروب نمیزنم و مرتب نماز میخوانم و عمری را در راه هنر گذراندهام، از این محیط خسته و دلسرد شدهام و سه سال به عراق رفتم و درآنجا فعالیتهای هنری خود را دنبال کردم تصادفاً همزمان با این جریان از طرف وزارت فرهنگ و اداره کل هنرهای زیبای کشور به من پیشنهاد شد که به عنوان هنرآموز سرود و موسیقی در مدارس ایرانیان در بغداد و کاظمین به تدریس بپردازم و در نتیجه هنگام عزیمت به عراق، چنین ماموریتی هم داشتم. در عراق برای دانش آموزان ایرانی سرودهای مهیجی که شعارهای وطنی را ترویج میکند ساختم که بعضی برای رادیو ضبط شدهاند. در ضمن همانطور که میدانید عود یک ساز اصیل ایرانی است که قبل از اسلام در ایران رواج فراوان داشتهاست. اما از هزار سال پیش به این طرف چون استادی برای تعلیم این ساز نبودهاست، رواج خود را در ایران از دست داده و به دست اعراب افتادهاست. نواختن این ساز متدی خاص دارد و برای آگاهی و تسلط در آن باید چندسالی وقت صرف کرد. ضمن اقامت در عراق من تصمیم گرفتم که متد نواختن این ساز را بیاموزم و زیر نظر سلیمان شکور و حکمت فاضل عراقی و وکیلی که ایرانی و مقیم عراق بود، شیوههای عودنوازی را آموختم.»
- همچنان در مصاحبهای دیگر در سالهای قبل از انقلاب اکبر محسنی میگوید:
- «... کسانی به اسم موسیقی جاز هرچه از دستشان بر میآید به خورد مردم میدهند البته بجز چند جوان با استعداد شاعر و آهنگساز، بقیه مثل مشق بچه مدرسهایها رج میزنند. از همین روست که آهنگها و ترانهها همه یکنواخت شدهاند و این تشابه تا آنجاست که صدای خوانندهها هم مثل هم شده و تشخیص آنها از هم مشکل است!...»
منابع
[ویرایش]- چهرههای موسیقی ایران، گردآوری و نگارش: شاپور بهروزی، انتشارات کتاب سرا، چاپ دوم، ۱۳۷۲، صفحات :۲۴۵ تا ۲۴۹ [با تلخیص و تغییر فراوان در جمله بندی و نگارش]
- زندگینامه بزرگان موسیقی ایرانی
- اکبر محسنی در وبسایت ایران اُلد