امیلی دیکنسون

از ویکی‌گفتاورد

امیلی دیکنسون شاعر آمریکایی قرن نوزدهم میلادی.

اشعار[ویرایش]

  • یک ساعت به انتظار نشستن طولانی‌ست.
اگر آن سوی آن عشق باشد
انتظار کشیدنی ابدی کوتاه است
اگر در پایان، عشق پاداش آن باشد
عشق سرتاسر ما را در بر گرفته‌است،
و این تمام چیزی‌ست که از عشق می‌دانیم.
  • ما عشق را می‌پرورانیم
و در قفسه می‌گذاریم
تا در نمایش مدهای قدیمی
مثل لباس‌های پدربزرگمان
به نمایش بگذاریم.
  • کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانهٔ خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن، عشق است.
  • مرا با زنگ صبحدم
از این رؤیای زیبا بیرون نکشید
زنده هستم
تا که رؤیا ببینم.
  • «عشق پیشوند زندگی و پسوند مرگ است. سرآغاز آفرینش و تعریف هر نفس است.
  • «وجد و نشاط، رفتن روح است از خشکی به دریا و گذشتن از خانه‌ها به ژرفای ابدیت.»
  • «هرگز نمی دانیم که می‌رویم. وقتی روانه‌ایم در به شوخی می‌بندیم، سرنوشت در پی ما می‌آید و کلون در را می‌اندازد، و ما را دیگر دیداری نیست.»
  • اشعار جمع‌آوری شده، انتشارات فال ریورز، ۱۹۹۳

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ
امیلی دیکنسون
موجود است.