اردشیر زاهدی
ظاهر
اردشیر زاهدی (۲۴ مهر ۱۳۰۷ – ۲۷ آبان ۱۴۰۰) سیاستمدار ایرانی، وزیر خارجه پیشین ایران و آخرین سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا در دورهٔ محمدرضا شاه پهلوی بود. وی فرزند فضلالله زاهدی و همچنین همسر سابق شهناز پهلوی است.
گفتاوردها
[ویرایش]- از زمانی که خواسته یا ناخواسته به دنیای سیاست وارد شدم...
- مقدمه کتاب خاطرات اردشیر زاهدی
- ایران -و هر کشوری را- افرادی میتواند آزاد کند که خود را فدای کشورشان کنند، نه اینکه کشور را فدای خود کنند! ... اگر پنهانکاری، دروغ و ریاکاری نبود، کشورمان از دست نمیرفت که حالا در اندیشه رهایی آن باشیم. در ضمن، فراموش نکنیم که در آنچه بر سر وطن ما آمد، همه تقصیر داشتند و کوتاهی کردند. من خودم را هم مقصر میدانم، گناه را به گردن کارتر و این و آن، این کشور و آن کشور نباید بیندازیم. اگر ما درست عمل کرده بودیم، مملکتمان را از دست نمیدادیم، همه مقصر بودیم، از آنچه اتفاق افتاد باید برای نجات مملکت تجربه گرفت.»
- در مصاحبه با مجلۀ "راه زندگی"[۱]
- من امکان دارد اختلافنظرهای عمیق با حکومت مذهبی در ایران داشته باشم. حتی ممکن است آنها را دوست نداشته باشم، اما وقتی موضوع اساسی از قبیل دستیابی به تکنولوژی اتمی برای مقاصد صلحآمیز پیش میآید، از وجدان و احساس و اندیشه خودم پیروی میکنم.
- مصاحبه در پی پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده[۲]
گفتههای دیگران درباره او
[ویرایش]- «او از کودکی ناظر کانون خانوادگی سیاستگرا و فعالیتهای وسیع پدر نظامی-سیاسی خود بوده و کیست که لااقل کمی از بسیار خدمات میهنی فضلاللّه زاهدی را از سپاهیگری تا نخستوزیری نخوانده یا نشنیده باشد؟!»
- «او نویسنده نیست، نقشآفرین است. به همین دلیل است که مورخی شهیر مثل نصراللّه فلسفی و ایرانشناسی چون ذبیح بهروز و روزنامهنگارانی بهنام مثل شادروانان علیاصغر امیرانی،رحمت مصطفوی،عبداله والا و برادران هاشمی مدام او را به نوشتن خاطرات ترغیب کردهاند.آنها میدانستند فرق نقشآفرین و سیاستمداران چیست.»
- «اردشیر زاهدی در دوران پرتلاطم تیر و مرداد ۱۳۳۲ جوانیست ۲۵ ساله با کولهباری از دانش تجربی، مجهز به شبکه وسیعی از دوستان و مریدان ایرانی و فرنگی.او از خدمت اصل ۴ (به خواست مصدق) و مصمم است مفید پدر و وطن و شاه و حس جاهطلبی خود واقع شود. اینجاست که فولاد میرود تا آبدیده شود. البته با همه اطاعتی که اردشیر زاهدی از پدر خود نشان میدهد،گاهی خودخود میشود و به کاری که مصلحت است، دست میزند و حسابی خطر میکند.رفتن او به اصفهان برای جلب همکاری سرهنگ ضرغام، معاون لشگر ۹ اصفهان از این دست است.»
- «خاطرات اردشیر نور مکرریست بر غرفهی تاری از تاریخ ایران. بسیاری زمان بر ما گذشت، ولی تنها اندکی از حقایق به کاغذ آمد. آنها که راه بحث را در ۱۷ سال آخر نظام مسدود کردند،درِ تبلیغات چپ نونوار شده را به مدد مرتجعان دینورز گشودند.»
- « ما در دانشگاه یوتا فارغالتحصیلان برجسته زیادی داشتهایم اما هیچیک از آنها به اندازه زاهدی در حوادث تاریخی نقش نداشتهاند. وقتی به ۲۰-۳۰، شاید حتی به دوره ۴۰ ساله تاریخ جهان نگاه کنید جای پای اردشیر را در آن حوادث تاریخی- به صورتی بسیار مهم میبینید. مردی که در حوادث آن دوره از تاریخ جهان حضور دارد انسانی است شگفتانگیز، سرشار از نجابت و مهربانی. او یک نجیبزاده واقعی است. ازدواج با دختر پادشاه ایران یکی از حوادث عادی زندگی او بود. »
- آلبرشت؛ رئیس وقت دانشگاه یوتا و دوست اردشیر زاهدی[۴]
منابع
[ویرایش]- ↑ https://ardeshirzahedi.org/pdfs/parsiinterview.pdf
- ↑ https://ardeshirzahedi.org/pdfs/az-obama-farsi.pdf
- ↑ ودیعی، کاظم. (آبان ۱۳۸۵). «نقد کتاب ارزیابی خاطرات اردشیر زاهدی؛ مردی که بیش تر از آن که می گوید می داند». حافظ، شماره 36.
- ↑ https://ardeshirzahedi.org/zahedi10.asp