ابوطاهر، طیّب بن محمد خسروانی خراسانی (؟ - ۹۵۳م) شاعر فارسیسرا در سدهٔ چهارم هجری بود.[۱]
* * *
تا پاک کردم از دل زنگار حرص و طمع | |
زی هر دری که روی نهم در فراز نیست |
جا هست و قدر و منفعه آن را که طمع نه | |
عز است و صدر و مرتبه آن را که آز نیست[۱] |
* * *
فغان زا درنگت به هنگام صلح | |
فغان زان شتابت به هنگام جنگ |
درنگم به راحت همه زان شتاب | |
شتابم به مردن همه زان درنگ |
نبودست عشق تو بیهجر هیچ | |
به یکدیگر اندر زدستند چنگ |
نهنگی است هجران و دریاست عشق | |
به دریا بود جاودانه نهنگ |
رخت دید نتوانم از آب چشم | |
سخن گفت نتوانم از بس غرنگ |
رخ تست خورشید و خورشید خاک | |
لب تست یاقوت و یاقوت سنگ |
نه چون خسروانی نه چون تو بنا | |
بت و برهمن مشکوی و گنگ[۱] |
* * *
چهارگونه کس از من به عجز بنشستند | |
کزین چهار به من ذرهای شفا نرسید |
طبیب و زاهد و اخترشناس و افسونگر | |
به داروی و به دعای و به طالع و تعوید[۱] |