خرمگس (رمان)
ظاهر
خرمگس (به انگلیسی: The Gadfly) رمانی از نویسندهٔ ایرلندی، اتل لیلیان وینیچ است.
فصل اول
[ویرایش]- «آرتور به تنهدرختی تکیه داد و از میان شاخ و برگهای تیره به اولین ستارگان کمنوری که در آسمان سوسو میزدند چشم دوخت. این چشمان رؤیایی آبی سیر و اسرارآمیز، که در پناه مژگانی سیاه قرار داشت، میراثی از مادر کرنوالیاش بود. مونتانلی برای آن که آنها را نبیند، رویش را برگرداند.»
- «[مونتانلی] با خود اندیشید: این انتقام خداست که بر من نازل شده است؛ همانگونه که بر داوود (پادشاه بنیاسرائیل) نازل شد. با منی که آستان قدسش را ملوث ساخته و پیکر او را با دستهای آلودهام گرفتهام، شکیبا بوده است ولی اکنون شکیباییاش به پایان رسیده است.»
فصل دوم
[ویرایش]- «-چه میبینم پدر؟ موجودی عظیم و سفیدپوش، در فضایی به رنگ آبی که نه آغازی دارد و نه پایانی. میبینمش که سالهاست در انتظار روح خداست. همچون از ورای یک شیشه آن را تار میبینم.
مونتانلی آهی کشید و گفت: من نیز زمانی این چیزها را میدیدم.»
- «-... جای تأسف است که کلیسا کشیشان را از ازدواج منع میکند... پدر! من اطمینان دارم که اگر شما پیمان نبسته بودید... اگر ازدواج میکردید... فرزندانتان بسیار...
- هیس! این کلمه با چنان زمزمهٔ سریعی ادا شد که به نظر میرسید سکوت بعدی را عمیقتر میسازد.»
فصل سوم
[ویرایش]- «[آرتور] با ادای کلمهٔ عشق، سرخی شرم بر پیشانیاش نشست و باز فرومرد. جما آن را ندید چون با ابروهای گرهخورده و دندانهای به هم فشرده، یکراست به مقابلش چشم دوختهبود.»
جملات برگزیده از کتاب
[ویرایش]- هر چه زمان انجام کاری بیشتر باشد، دلایل شروع بی درنگ آن نیز بیشتر است
- من خود را به گناهان رِشک و خشم و اندیشههای پوچ علیه کسی که هیچ گونه بدی در حق من نکرده است، متهم میکنم
- اگر در جهان راهی یافت میشد که آب رفته را به جوی بازگرداند، ارزش داشت که به خطاهای گذشتهُ خود بیندیشیم
- گذشته از آنِ گذشتگان و آینده از آنِ توست
- اگر من میگریم و یا مینالم، اگر من چهره غمگین میکنم، تنها برای خندیدن است.
منابع
[ویرایش]وینیچ، اتل لیلیان، خرمگس، ترجمهٔ خسرو همایونپور، تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۹۲.
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |