خرمگس (رمان)

از ویکی‌گفتاورد

خرمگس (به انگلیسی: The Gadfly) رمانی از نویسندهٔ ایرلندی، اتل لیلیان وینیچ است.


فصل اول[ویرایش]

  • «آرتور به تنه‌درختی تکیه داد و از میان شاخ و برگ‌های تیره به اولین ستارگان کم‌نوری که در آسمان سوسو می‌زدند چشم دوخت. این چشمان رؤیایی آبی سیر و اسرارآمیز، که در پناه مژگانی سیاه قرار داشت، میراثی از مادر کرن‌والی‌اش بود. مونتانلی برای آن که آن‌ها را نبیند، رویش را برگرداند.»
  • «[مونتانلی] با خود اندیشید: این انتقام خداست که بر من نازل شده است؛ همان‌گونه که بر داوود (پادشاه بنی‌اسرائیل) نازل شد. با منی که آستان قدسش را ملوث ساخته و پیکر او را با دست‌های آلوده‌ام گرفته‌ام، شکیبا بوده است ولی اکنون شکیباییاش به پایان رسیده است.»

فصل دوم[ویرایش]

  • «-چه می‌بینم پدر؟ موجودی عظیم و سفیدپوش، در فضایی به رنگ آبی که نه آغازی دارد و نه پایانی. می‌بینمش که سال‌هاست در انتظار روح خداست. همچون از ورای یک شیشه آن را تار می‌بینم.

مونتانلی آهی کشید و گفت: من نیز زمانی این چیزها را می‌دیدم.»

  • «-... جای تأسف است که کلیسا کشیشان را از ازدواج منع می‌کند... پدر! من اطمینان دارم که اگر شما پیمان نبسته بودید... اگر ازدواج می‌کردید... فرزندانتان بسیار...

- هیس! این کلمه با چنان زمزمهٔ سریعی ادا شد که به نظر می‌رسید سکوت بعدی را عمیق‌تر می‌سازد.»

فصل سوم[ویرایش]

  • «[آرتور] با ادای کلمهٔ عشق، سرخی شرم بر پیشانی‌اش نشست و باز فرومرد. جما آن را ندید چون با ابروهای گره‌خورده و دندان‌های به هم فشرده، یکراست به مقابلش چشم دوخته‌بود.»

جملات برگزیده از کتاب[ویرایش]

  • هر چه زمان انجام کاری بیشتر باشد، دلایل شروع بی درنگ آن نیز بیشتر است
  • من خود را به گناهان رِشک و خشم و اندیشه‌های پوچ علیه کسی که هیچ گونه بدی در حق من نکرده است، متهم می‌کنم
  • اگر در جهان راهی یافت می‌شد که آب رفته را به جوی بازگرداند، ارزش داشت که به خطاهای گذشتهُ خود بیندیشیم
  • گذشته از آنِ گذشتگان و آینده از آنِ توست
  • اگر من می‌گریم و یا می‌نالم، اگر من چهره غمگین می‌کنم، تنها برای خندیدن است.

منابع[ویرایش]

وینیچ، اتل لیلیان، خرمگس، ترجمهٔ خسرو همایون‌پور، تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۹۲.

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ