کار

از ویکی‌گفتاورد

کار/عمل/مِهنَت فعالیت عمدی است که افراد برای حمایت از خود، دیگران یا نیازها و خواسته‌های یک جامعه وسیع‌تر انجام می‌دهند. از طرف دیگر، کار را می‌توان به عنوان فعالیت انسانی در نظر گرفت که (همراه با سایر عوامل تولید) به کالاها و خدمات در یک اقتصاد کمک می‌کند.
حرفه/شغل زمینهٔ کاری است که با موفقیت حرفه‌ای همراه است.

گفتاورد[ویرایش]

  • «اشخاص جدی و فعال طوری به کار عادت می‌کنند که بی‌کاری باعث صدمه و عذاب آنان می‌گردد و اگر برحسب اتفاق از شغل و رشته مخصوص به خود باز بمانند، به حکم اجبار ، مشغله‌ای دیگر برای خود تدارک می‌بینند.»
  • «خدایان در راه فضیلت سدهایی از درد و رنج برپا کرده‌اند اما از طرف دیگر وقتی آدمی بر این مشکلات فائق آمد و از سدها گذشت، فضیلت به‌دست آمده کار آسانی به نظر می‌رسد.»
  • «در آئینه نگاه کن، اگر صورت زیبا داری کاری مناسب جمالت انجام ده و اگر قیافه‌ات نامتناسب است، زشتی کردار را به‌زشتی صورت میفزا.»
  • «سرعت و تندی کار را مجوی، بلکه خوبی و برگزیدگی آن را سعی کن زیرا که مردم از تو نپرسند در چه مدت کار را انجام دادی بلکه خوبی و بی نقصی آن را می‌جویند.»
  • «طوری زندگی کن، انگاری فردا خواهی مرد؛ طوری کار کن، انگاری هیچگاه نخواهی مرد.»
  • «کار و کوشش ما را از سه شر بزرگ می‌رهاند: ملالت و دلسردی، رذیلت و تباهی و فقر و نیازمندی. در هر جامعه‌ای که کارها بر اساس استعدادها تقسیم نشود، درواقع همه بی‌کارند.»
  • «کار هرچه سخت و مشکل باشد صدمه و اذیتی به شخص نمی‌رساند، لیکن وقتی که یکنواخت و خسته‌کننده و خالی از امیدواری بود آن‌وقت به منزله بدترین شکنجهٔ روح و جسم می‌شود.»
  • «کسانی که کار امروز را به فردا موکول میکنند آنهایی هستند که کار فردا را هم به پس‌فردا موکول خواهند کرد.»
  • «کسی‌که با دستش کار می‌کند کارگر است، کسیکه با عقل و دستش کار می‌کند پیشه‌ور است، کسی که با دست و عقل و احساسش کار میکند هنرمند است.»
  • «ممارست و عادت در کار از یکدیگر پدید میآید و عادت در آغاز چون تار عنکبوت سست است اما سرانجام چون زنجیر آهنین سخت می‌گردد.»
  • «نغمه و وزن موسیقی تأثیر فوق‌العادهای در روح انسان دارد و اگر درست به کار رود می‌تواند زیبائی را در رؤیاهای روح جایگزین کند.»
  • «نگر تا کار امروز به فردا نیفکنی که هر روزی که می‌آید کار خویش می‌آورد.»
  • «هروقت احساس می‌کنم که درد و رنج و بیماری می‌خواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به کار پناه می‌برم. کار، بهترین درمان دردهای من است.»
  • «همیشه در هر جایی که هستی سرگرم کاری باش.»
  • «کار قانون زندگی است.قانون کلیه اکتشافات و تمام پیشرفت‌ها است.»
    • لاکوردر
  • «نبوغ، کارهای بزرگ را آغاز می‌کند ولی فقط کار و زحمت است که آن‌ها را به پایان می‌رساند.»
    • ژوزف ژوبر
  • «کار نشانه زندگی یعنی حرکت است.»
  • «یکی از خوبی‌های کار آنست که روز را کوتاه و عمر را دراز می‌کند.»
  • «کار و کوشش نه تنها زندگی را برای ما خوب و آسان می‌کند بلکه مرد را با قیمت و بزرگ می‌نماید.»
  • «مرد آزاده حق دارد غمناک شود اگر روز خود را بدون انجام دادن کاری شایسته و مفید به سر برده باشد.»
  • «مصدر همه مفاسد بیکاری است. حکومتی که بخواهد این عیب را برطرف کند باید به قدر امکان مردم را به کار وا دارد.»
  • «همان‌طور که زندگی راه‌ورسم خودش را دارد، کارکردن هم از اصولی تبعیت می‌کند. هر کسی باید ابعاد و ظرفیت‌های شغلی خود را بشناسد و از همه مهم‌تر میزان توقعات خود از شغلش را در نظر بگیرد. اصلاً در ذات هر شغلی چنین نکاتی نهفته است.»
  • هیچ چیزی مهم‌تر از این نیست که آدم از کاری که می‌کند لذت ببرد و شغلش را نه‌فقط دوست بدارد، که عاشق حرفه‌اش باشد.

ضرب‌المثل[ویرایش]

  • «آدم دست‌پاچه، کار را دوبار می‌کنه.»
  • «آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار می‌کنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم می‌شود.»
  • «انبر را که در آتش بگذارند آقادزده حساب کارش را می‌کند.»
  • «از سوزن کوتاه‌قد کاری بر می‌آید که از نیزه بلند بر نمی‌آید!»
  • «اصل کار بر و روست، کچلی زیر موست.»
  • «بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه.»
  • «برآمدن هر کار را هنگامی باشد.»
  • «تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.»
  • «تا فلان کار بشود، دم شتر به زمین می‌آید.»
  • «توی این کار موش دویده!»
  • «تیغ برّا ن به دست زنگی مست سپردن، کار عاقلان نیست.»
  • «چشمش هزار کار می‌کنه که ابروش نمیدونه.»
  • «حساب کار خود را پیش خود کردن»
  • «دست شکسته به کار میره، دل شکسته به کار نمیره.»
  • «دست، کار دل را نمی‌کند و دل کار دست را.»
  • «دست که به چوب بردی گربه دزد حساب کار خودش را می‌کند.»
  • «زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودش را میکند.»
  • «سگ را می‌زند که شیر هوای کار خود را داشته باشد.»
  • «ضرر کارکن، کار نکردن است»
  • «عجله کار شیطان است.»
  • «کار از محکم کاری عیب نمی‌کند.»
  • «کار اسباب می‌خواهد!»
  • «کار امروز به فردا میفکن!»
  • «کار بوزینه نیست نجاری.»
  • «کار به جان رسیدن.»
  • «کار را به کاردان باید سپرد.»
  • «کار را که کرد؟ آن که تمام کرد!»
  • «کار عار نیست!»
  • «کار قلم را شمشیر نکند.»
  • «کار ناکرده را چندش مزد است؟»
  • «کار ناکرده را مزد نباشد!»
  • «کار نشد ندارد!»
  • «کار نیکو کردن از پر کردن است»
  • «کاری بکن بهر ثواب؛ نه سیخ بسوزه نه کباب.»
  • «کاری را که گرگ به سختی انجام دهد، روباه به آسانی از پیش برد.»
  • «کاری که قلم می‌کند، از شمشیر ساخته نیست.»
  • «کاری که نخواهد بشود نمی‌شود.»
  • «کلفتی نون را بگیر و نازکی کار را.»
  • «موش به همبونه (کیسه) کار نداره همبونه به موش کار داره.»
  • «نکرده کار نبرند به کار.»
  • «نون گدایی رو گاو خورد دیگه به کار نرفت.»
  • «وای به کاری که نسازد خدا.»
  • «وقت مواجب سرهنگه، وقت کار کردن سربازه.»
  • «هرچه به دیده خوار آید، عاقبت روزی به کار آید.»
  • «هرچه در چشمت خوار آید، نگهدار که وقتی به کار آید.»
  • «هرچیز که زار آید، یک روز به کار آید.»
  • «هرکاری اولش مشکل است.»
  • «هر کاری وقتی دارد!»
  • «هرکه به یک کار، به همه‌کار؛ هرکه به همه‌کار به هیچ‌کار.»
  • «هیچ بدهی را به هیچ بستانی کاری نیست.»

شعر[ویرایش]

  • «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کاراند// تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری»
  • «ابرویش گفت فتنه کار من است// کج نشسته است و راست می‌گوید»
  • «از امروز کاری به فردا ممان// چه دانی که فردا چه گردد زمان»
  • «از درشتی ناید این‌جا هیچ کار// هم به نرمی سرکند از غار مار»
  • «از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش// کاندرین دیر کهن، کار سبکباران خوش است»
  • «اسب لاغرمیان به کار آید// روز میدان، نه گاو پرواری»
  • «امروز تخم کار که فردا مجال نیست.»
  • «اول‌الاولین به پیش شمار// و آخرالآخرین به آخر کار»
  • «باقلا بار کردنت هوس است// پیش کن خر که کار زین سپس است»
  • «با وقت بود بسته همه‌کار و همه‌چیز// بی‌وقت بود کار به سر بردن دشوار»
  • «بر در میخانه رفتن کار یک‌رنگان بود// خودفروشان را به کوی می‌فروشان راه نیست»
  • «به آغاز اگر کار خود بنگری// به فرجام ناچار کیفر بری»
  • «به اول همه‌کاری تأمل اولی‌تر// بکن وگرنه پشیمان شوی به آخر کار»
  • «به جادوگری کار بستن گرفت// بدین شاخ ازآن شاخ جستن گرفت»
  • «به صبر از بند گردد مرد، رسته// که صبر آمد کلید کار بسته»
  • «به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست»
  • «به کار اندرآ این چه پژمردگی است// که پایان بی‌کاری افسردگی است»
  • «به کارهای گران مرد کاردیده فرست// که شیر شرزه درآرد به زیر خم کمند»
  • «بیا کاری کنیم که نه من از تو بنالم و نه تو از من.»
  • «تنها کسی که هنر دارد و کاری از او ساخته‌است می‌تواند به فردای خویش اطمینان کند.»
  • «تو ندانی که مرا کارد گذشته‌است از گوشت// تو ندانی که مرا کار رسیده‌است به جان»
  • «تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز// پس واجبست در همه کاری تاًَملی»
  • «جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است// هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق»
  • «چو روزگار بود، کار چون نگار کند// بروزگار توان کرد کارها چو نگار»
  • «چون خورم می، در سرم سودای یار آید پدید// راست باشد این مثل، کز کار، کار آید پدید»
  • «چه خوش بود که بر آید به یک کرشمه دو کار// زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار»
  • «چه در کار است با گفتار کردار// پی کردار گرد و ترک گفت آر»
  • «حافظ خام طمع شرمی از این قصه بدار// کار ناکرده چه امید عطـا می‌داری»
  • «خوار و دشوار جهان چون پی هم می‌گذرد// گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است»
  • «خوب گیرد جام را ساقی به دست// کار نیکو کردن از پر کردن است»
  • «در خواب بدم مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// کاری چه کنی که با اجل باشد جفت// می خور که به زیر خاک می باید خفت»
  • «درانداز سنگی به بالا دلیر// دگرگون شود کار کاید به زیر»
  • «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.»
  • «دلا مباش چنین هرزه‌گرد وهرجایی// که هیچ‌کار ز پیشت بدین هنر نرود»
  • «روزی که در آن نکرده‌ای کار// آن روز ز عمر خویش مشمار»
  • «زآنست قوی شیر به گردن که به هرکار// از خود به تن خویش رسولست و فرسته»
  • «زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است// عشق کاری است که موقوف هدایت باشد»
  • «زکار زمانه میانه گزین// چوخواهی که یابی زخلق آفرین»
  • «ساقی ار باده به اندازه خورد نوشش باد// ور نه اندیشه این کار فراموشش باد»
  • «سخـت گیری و تعصـب خامی است// تا جنینی کار خون آشامی است»
  • «سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر»
  • «سلیحی و سازی ندارند چست// ز بی آلتان کار ناید درست»
  • «سخن کم گوی نیکو گوی در کار// که از بسیار گفتن مرد شد خوار»
  • «شاید پس کار خویشتن بنشستن// لیکن نتوان زبان مردم بستن»
  • «شتاب و بدی کار اهریمن است// پشیمانی و رنج جان و تن است»
  • «صورت زیبا نمی‌آید به کار// حرفی از معنی اگر داری بیار»
  • «عقل را با عقل دیگر یار کن// امر شوری بینهم را کار کن»
  • «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد// دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست»
  • «علم با کار سودمند بود// علم بی‌کار پای بند بود»
  • «عیاره آفاق است این یار که من دارم// بازیچه ایام است این کار که من دارم»
  • «قلم به ساعتی آن کارها تواند کرد// که عاجز آید زان کارها قضا و قدر»
  • «کار بی‌استاد خواهی ساختن// جاهلانه جان بخواهی باختن»
  • «کار ستمت به جان رسیده است// وین کارد به استخوان رسیده است»
  • «کار کن کار بگذر از گفتار// کاندر این راه، کار دارد کار»
  • «کار هر بز نیست خرمن کوفتن// گاو نر می‌خواهد و مرد کهن»
  • «کس را وقوف نیست که انجام کار چیست// هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار»
  • «کسی کو میانه گزیند ز کار// پسند آیدش گردش روزگار»
  • «گر کار کنی عزیز باشی// فردا که دهند مزد مزدور»
  • «گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع// سخت می‌گیرد جهان برمردمان سخت‌کوش»
  • «گفت پر کرده شهریار این کار// کار پرکرده کی بود دشوار»
  • «گفتن ز من، از تو کاربستن// بیکار نمیتوان نشستن»
  • «گلستان که امروز باشد به بار// تو فردا چنی گل نیاید به کار»
  • «لیک از یک نفر چه کار آید// از یکی گل کجا بهار آید»
  • «مرد خردمند هنرپیشه را// عمر دو بایست در این روزگار// تا به یکی تجربه آموختن// با دگری تجربه بردن به کار»
  • «مستمع صاحب‌سخن را برسرِ کار آورد// غنچه خاموش بلبل را به گفتارآورد»
  • «مطرب از کار چون فرو ماند// چشم بر گوشه چغانه کند»
  • «من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش// هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت»
  • «میفکن کوَل گرچه خوار آیدت// که هنگام سرما به کار آیدت»
  • «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود// مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد»
  • «ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید// ردیف آنرا فی‌الفور لفظ ِ بار کنند// برای آنکه چو کاری به دستشان افتاد// برآن سرند که بار ِ خویش بار کنند»
  • «ندیدم کسی‌را ز کارآگهان// که آگه شد از کارهای نهان»
  • «نه تیزی نه سستی به کاراندرون// خرد باد جان تو را رهنمون»
  • «نه هرکه زمانه کار او در بندد// فریاد و جزع بر آسمان پیوندد
  • «نه یک کس تواند که سازد دو کار// که آن را پسندند ارباب هوش// دو کس نیز در یک عمـل ضایع‌اند// که دیگ شراکت نیاید به جوش»
  • «واعظان کین جلوه درمحراب ومنبر می‌کنند// چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند»
  • «هرچه آسان شود به حاصل کار// باشد آغازهای آن دشوار»
  • «هرکسی را بهـر کاری ساختند// میل آن را در دلش انداختند»
  • «هـرکه اول بنگرد پایان کار// اندر آخر او نگردد شرمسار»
  • «هرکه در کار سخت‌گیر بود// نظم کارش خلل پذیر بود»

پیوند به بیرون[ویرایش]

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
کار
دارد.


  1. «اگر شد چه عالی، نشد چه بهتر». روزنامهٔ شرق، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶. 
  2. «پای شرافت حرفه‌ای‌ام می‌ایستم». روزنامه شرق. ۱۹ بهمن ۱۳۹۵. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۰ ژوئن ۲۰۲۲.