کبوتر
ظاهر
کبوتر یا کفتر پرندهای است از راسته کبوتران، دارای بالهای دراز و پاهای کوچک و نازک و منقار ضعیف و دارای نژادهای متعدد است.
- «کبوتر میرود دانه جمع میکند، کلاغ میآید و میخورد.»
- «کفتر چاهی جاش توی چاهه.»
- «کفتر صناری، یاکریم نمیخونه.»
- «کبوتربا کبوتر باز با باز ، کند همجنس با همجنس پرواز.»
کبوتر در شعر فارسی
[ویرایش]- «اگر چه باز سپید است جان خاقانی// کبوتر حرم است احترام او زیبد»
- «با کبوتر، باز کی شد همنفس// کی شود هم راز، عنقا با مگس»
- «بر دیده خویش چون کبوتر// جز نام تو جاودان نیابم»
- «تا بقا شد کبوتر حرمش// نقطه شین عرش دانه اوست»
- «چنان به یکره میزان عدل شد طیار// که میل سوی کبوتر نمیکند شاهین»
- «چون کبوتر بگرفتیم به دام سر زلف// دیده بر دوختی از خلق جهان چون بازم»
- «چون کبوتر به مکه یابد امن// از عراقش سوی حجاز فرست»
- «چون کبوترهای پیک از شهرها// سوی شهر خویش آرد بهرها»
- «دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند// از گوشه بامی که پریدیم پریدیم»
- «روز نو چون کبوتر زرین// بر زمین پر اخضر افشاندهست// بهر آگین چاربالش اوست// هر پری کاین کبوتر افشاندهست»
- «ز نیکنامی سعدیست پایبند غمت// زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی»
- «شکار باز خرچال و کلنگ است// شکار باشه ونج است و کبوتر»
- «کبوتر با کبوتر باز با باز// کند همجنس با همجنس پرواز»
- «کبوتر ترا بر سرت ایستاده// که از زیر پرش نیاری برون سر»
- «کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید// قضا همی بردش تا به سوی دانه دام»
- «زهی کبوتر سپید آشتی// که دل برد سرود جانفزای او»
- «مرغی که کبوتر هوایی است// بر گوشه دام باز بستیم»
- «نالان چو کبوتری که از حلق// خون در لب بچگان فروریخت»
خدای من منم که در میزنم دور در و بوم تو پر میزنم
منم کبوتری غریب و خسته که حالا روی بوم تو نشسته
می خوام که از پیشت منو نرونی منو غریبه با خودت ندونی
خدا خدا به تو پناه آوردم موی سفید روی سیاه آوردم
اگرچه من بنده رو سیاهم ولی بازم به دستته نگاهم
می خوام برام دون بریزی دوباره دلم خوشه یکی هوامو داره
یکی که بی منته مهربونیش تو قلبمه صدای آسمونیش
پیوند به بیرون
[ویرایش]
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |