پرش به محتوا

محمد عاصمی

از ویکی‌گفتاورد

محمد عاصمی (درگذشته ۲۱ آذر ۱۳۸۸) شاعر و نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم آلمان و بنیانگذار مجله کاوه در مونیخ بود.

گفتاوردها

[ویرایش]
  • «چهل و شش سال در واقع نیم بیشتری از زندگانی من است که در راه مبارزه با تیرگی‌های جهل و خرافات و رهایی وطنم از سیاهی و تباهی‌ها گذشته‌است. حتی در این دوران کهن‌سالی نیز امید خود را نسبت به آیندهٔ درخشان ایران از دست نداده‌ام و می‌دانم این شام صبح گردد و این شب سحر شود.»[۱]
  • «در کلاس ششم ابتدائی تنها آرزوی من آن بود که معلم شوم. گمان می‌کنم در آن روزگار، تمام شاگردان همکلاس من چنین آرزویی داشتند. به نظر ما معلم موجودی فوق‌العاده می‌آمد. غالباً با خود می‌اندیشیدم که آیا معلمین ما مثل ما یا لااقل مثل پدر و عموی ما غذا می‌خورند؟ می‌خوابند؟»[۱]
  • «امروز چه حوادث شوم و ناگواری را شاهد بوده‌ام. عجب روز نحسی است. با حالتی خراب و در هم سر کلاس رفتم. بچه‌ها مغموم و ماتم‌زده بودند. مرگ رفیقشان سخت در آن‌ها اثر گذاشته بود. صدا از کلاس درنمی‌آمد. مرگ آن جا سایه افکنده بود. دستی به در خورد. مستخدم فرهنگ در میان سکوت شاگردان، پاکتی به دستم داد و رفت: بنا به مقتضیات اداری از این تاریخ منتطر خدمت می‌شوید. به این ابلاغ می‌خندیدم. به پاداشی که در قبال چندین سال زحمت گرفتم، می‌خندیدم. به مرگ می‌خندیدم. به زندگی‌هائی که از مرگ بدتر و ناگوارترند، می‌خندیدم.»[۱]
  • «وقتی روزنامهٔ باختر امروز تعطیل شد، من به این فکر افتادم که چرا خودم چیزی تهیه نکنم. اگر شلاقی باید بخورم به علت همین کار بخورم و اگر هم شربتی باید بنوشم با همین عمل بنوشم. به فکر انتشار یک مجله فرهنگی افتادم. اولین بار این موضوع را با احسان طبری در میان گذاشتم. طبری این فکر را پسندید و گفت: به شرط این که واقعاً این مجله فرهنگی باشد. فرهنگی مترقی و روشن. بعد با بزرگ علوی هم در میان گذاشتم. او هم این کار را پسندید. در واقع حزب توده موافقت کرد که یک کاری در این‌جا صورت بگیرد که جنبه فرهنگی داشته و ارتباطی هم با سیاست نداشته باشد. پایه کاوهٔ مونیخ از همین‌جا ریخته شد.»[۱]
  • «قرار شد که ما اسم‌های مختلفی را بنویسیم و بیاندازیم در یک کلاه و یک اسم را در بیاوریم و روی مجله بگذاریم. در این میان یکی از دوستان گفت، حالا چرا اسم کاوه را انتخاب نمی‌کنید؟ کاوه این‌جا بوده و شما می‌توانید دوباره این پرچم را برافرازید. همه ما فکر را پسندیدیم، اما مطمئن نبودیم که اجازهٔ این کار را داشته باشیم. به جمالزاده متوسل شدیم. من در سویس برای اولین بار با جمالزاده آشنا شدم. جمالزاده خیلی استقبال کرد و گفت که من یقین دارم که تقی‌زاده هم ازاین کار استقبال خواهد کرد و مورد حمایت او هم قرار خواهی گرفت. این زمانی است که آقای تقی‌زاده رئیس مجلس سنا بود. نخستین شماره کاوه را (۱۹۶۱) همراه با نامه‌ای به وسیله زنده یاد آقای زریاب خویی، برای تقی‌زاده فرستادیم. تقی‌زاده در آغاز برآشفته بود و هیچ روی موافق با این کار نشان نداده بود. اما بعدها جمالزاده برای او توضیحات لازم را می‌دهد و نطر موافق او هم جلب می‌شود. در سفری که تقی‌زاده به مونیخ داشت، ما دیگر با هم دوست شدیم.»[۱]
  • «ما با جهل و جهالت مبارزه می‌کنیم؛ و هر حکومتی که جانبدار جهل باشد، ما با او مخالفت می‌کنیم. این همان کاری است که مرحوم تقی‌زاده و دوستانش در گذشته انجام داده بودند و ما هم همان کار را ادامه می‌دهیم. باعث تاسف ماست که بعد از هشتاد و پنج سال، باید همان حرف‌هائی را بزنیم که تقی‌زاده و دوستانش می‌زدند.»[۱]

منابع

[ویرایش]
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ نقل از الهه خوشنام، «نخستین سالگرد درگذشت محمد عاصمی»، سایت رادیو دویچه وله فارسی، ۰۹/ ۱۲/ ۲۰۱۰.