امین معلوف
ظاهر
امین معلوف (۱۹۴۹) نویسنده لبنانی.
گفتاوردها
[ویرایش]- «من از برخورد بین تمدنها حرف نمیزنم حتی اگر این جنجالها هم واقعی باشد. آینده بشریت، رابطه طبیعی بین اقوام ا بر حسب مناقشه پایهگذاری نشده است. ما باید از این هم فراتر رویم. بشریت تا به حال از همه اینها گذشته است. برای اجتناب از مناقشه و درگیری، تمدنها باید با هم همزیستی کنند.»[۱]
- «اروپا عمیقاً به ارزشهایش معتقد است ولی ارزشهایش را دررابطه با دیگران به کار نمیگیرد. به طور مثال انگلستان در هند یک چهره دارد و در انگلستان تصویر دیگری. فرانسه در فرانسه یک تصویر ازخودش دارد و در الجزایر، تصویری دیگر. همانطور که بلژیک در بلژیک و در کنگو دو تصویر مختلف دارد. آمریکا در کشور خودش مهد آزادی است ولی در آمریکای جنوبی چهره دیگری دارد .»[۲]
- [از خودتان برایمان بگویید، شما لبنانی ،مسیحی، عرب یا فرانسوی هستید؟ ] «قصهای میگویم: روزی کسی از یک زن روستایی پرسید کدامیک از فرزندانت را بیشتر دوست داری؟ جوا ب داد میخواهم آن فرزندی که بیمار است معالجه بشود و ان فرزندی که غایب است، برگردد. من هم به شما همین جواب را میدهم، من اهل آنجا هستم که درد و رنج بر آن حاکم است.»[۳]
- «از پارهای جهات این کوچیدن به شهر نوعی پیشرفت بود، اما از جهاتی دیگر، یک دل کندن. گاهی فکر میکنم برای من کوچیدن از بیروت به پاریس خیلی آسانتر بودهاست تا کوچیدن پدرم از دهکدة کوهستانی به بیروت. در حالی که دهکدة ما در فاصلة ۴۰ کیلومتری بیروت واقع شدهاست. در لبنان فاصلههای عینی همیشه ناچیزند، اما فاصلههای حقیقی، فاصلههای درونی، بسیار چشمگیرند. گاهی از یک دره به درة دیگر، احساس میکنی از اقیانوس عبور کردهای!»
- در مصاحبه با، اِگی وُلرانی (Egi Vollerrani)، در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱
- «به نظرم محیط خانوادگیام از دورانِ کودکی، غم غربتِ خودش از زندگی در کوهستان را به من انتقال دادهاست. وقتی پدرم و مادربزرگ مادریام، که خیلی با آنها مأنوس بودهام، از کودکیشان یاد میکردند، همیشه از زندگی در ده حرف میزدند. حتی اگر کودکیِ جسمیام درکوهستان نگذشته، یا خیلی کم گذشتهاست، اما کودکی تخیّلیام همیشه در کوهستان گذشتهاست. خانواده پدرم تا سال ۱۹۳۰ در دهکده زندگی کردهاست. پدربزرگم آنجا مدرسهای تأسیس کرده بود و پس از مرگش، بیوهاش مدیریت آن را به عهده گرفت. در خانوادة ما آموزش همیشه حرفِ اوّل را زدهاست. جدّ پدریام در سالهای ۱۸۷۰ مدیر مدرسه بود! وقتی پدرم و بعضی از برادران و خواهرانش به سن ورود به دانشگاه رسیدند، مادرشان تصمیم گرفت مدرسة کوچک دهکده را ببندد و آنان را برای ادامة تحصیل به شهر بیاورد. مادر من نیز نزدیک دانشگاه آمریکایی بیروت آپارتمانی اجاره کرد، و آنجا همه فرزندانش، پسران و دختران، یکی پس از دیگری، ابتدا دانشجو و سپس معلم شدند.»
- در مصاحبه با، اِگی وُلرانی (Egi Vollerrani)، در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱
- [مصاحبه گر:اغلب نویسندگانِ در تبعید از جراحت حرف میزنند... ] «به نظرم بیدلیل نیست. همین جراحت است که گذر به نوشتن را هموار میکند. مرکب خون از زخم بیرون میجهد. منظورم از زخمی هویّتی است، احساس دردناکِ در جایگاه خود نبودن، نه در جایی که آنجا متولد شدهای و نه در هیچ جای دیگر. اما گمان نمیکنم که این احساس منحصر به نویسندگان در تبعید باشد. در این مقوله، دست کم، باید همة آنهایی را گنجانید که در کشورشان، در خانهشان و در تن و جانشان تبعید شدهاند. زخم باطنی برحسب اشخاص خاستگاههای گوناگونی دارد: رنگ پوست، ملیّت، دین، وضعیت اجتماعی، روابط خانوادگی، جنسیّت و… برای من خاستگاه این جراحت، نخست مربوط به احساسی است که از دوران کودکیام دارم، احساسی چارهناپذیر بیگانهبودن، هرجا که باشم؛ و از آن جا منبع این خشم که بخواهم دنیا سر به سر از بیگانگان و از اقلیّتها ساخته شده باشد.»
- در مصاحبه با، اِگی وُلرانی (Egi Vollerrani)، در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱
- «در لبنان دوگانگی مضافعی میان ده و شهر، میان بخش کوهستانی و نوار ساحلی وجود دارد. دوگانگیای که به نحو شگفتانگیزی خودش را در میان ما نشان میدهد ــ و در من به یقین. در دوران کودکی و جوانیام، همیشه نُه ماه از سال (بهار، پاییز و زمستان) را در بیروت و سه ماه تابستان را در دهکدة کوهستانیمان گذراندهام. با این وصف، نسبت به زندگی در دهکده همیشه تعلق خاطر و دلبستگی شدیدی احساس کردهام، در حالی که نسبت به بیروت احساس مشابهی نداشتهام. به دلایل رفاهی همیشه در بیروت زندگی میکردهام اما احساس میکردم قلبم را جای دیگر جا گذاشتهام. در نوشتههایم شهر بیروت تقریباً غایب است، انگار که فقط از آن عبور کرده باشم، بیآنکه در آن زیسته باشم، در حالی که دهکده و کوهستان در همة نوشتههایم حضور دارند.»
- در مصاحبه با، اِگی وُلرانی (Egi Vollerrani)، در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱
- «در مورد خودم، من به پایان سیاحتهایم رسیدهام، آرزوی دیگری جز زندگیکردن ندارم، در محیط خانوادگیام، روزهای طولانی در آرامش. و از میان آنهایی که دوستشان دارم، اولین کسی باشم که عزیمت میکند، به سوی آن منزل نهایی، آنجا که هیچکس در برابر خالق بیگانه نیست.»
- در مصاحبه با، اِگی وُلرانی (Egi Vollerrani)، در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱
- «من در ۲۵ فوریة ۱۹۴۹، در بیروت متولد شدهام. در شناسنامة لبنانیام، محل تولدم، ماشراه (Machrah)، نام دهکدة خانوادگیمان ثبت شدهاست. این یک رسم لبنانی است، همیشه هویّت اشخاص روی دفاتر ثبتاحوال اصلیشان، جایی که رأی داده میشود، ثبت میشود، حتی اگر شخص آنجا سکونت نکرده باشد.»
- در مصاحبه با، اِگی وُلرانی (Egi Vollerrani)، در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۱