افلاطون
ظاهر
افلاطون (۴۲۷–۳۴۷ پیش از میلاد) فیلسوف یونانی بود.
دارای منبع
[ویرایش]- «او هیچگاه نظیر خود را در این عالم نداشته... این یک مسیح بود و مردی که دربارهاش تقدیر مقرر داشته بود باید از دیگران برتر باشد.»
- «هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند؛ چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آمادهٔ جانفشانی بودند، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خدردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همهٔ مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید اما بهمه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد ورای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند، و در دمیان آنان محبت بود و نسبت بهم، حس خویشاوندی میکردند.»[۱]
- «برای تحصیل سعادت باید اخلاق خوب را پیروز ساخت و بر ضد اخلاق بد باید جنگید، حکومت مانند یک فرد است و وظیفه او تربیت کردن افراد در دایره فضایل اخلاقی است.»
- (Der Staat (Politeia
- «بهمصداق این ضربالمثل قدیمی: همسن و سالها از دیدار یکدیگر مشعوف گردند.»
- Phädrus ۲۴۰c / Sokrates
- «پیکر آدمی، مقبره روح است.»
- احتمالآ نقلقولی از فیثاغورس است/ Gorgias ۴۹۳a۲-۳
- «چه نیکبخت، کسانی که از آنچه نیکوست، بهرهورند.»
- Gastmahl / Sokrates
- «روح، اسیر جسم و ادغامشده در او است، بالاجبار، واقعیت را از درون آن یا از پشت میلههای محبس خود مینگرد و نه با دید نامحدود خویش.»
- Phaidon ۸۲e
- «روح، فناناپذیر است، که آنچه در جنبش دائمی است، فنا نپذیرد.»
- Phädrus ۲۴۵c
- «عالم، ابدی و مداوم است. هیچچیز نبوده و هیچچیز هم نخواهد بود، که آنچه در حال است، مجموع و مرتبط است.»
- Parmenides
- «نسل آدمی، درواقع زمانی از رنج و تیرهروزی نجات خواهد یافت که گروهی از فلاسفه راستین و ناب در صدر حکومت قرار گیرند، یا اینکه، حکومتها بهطرز معجزهآسایی مبدل به فیلسوفان حقیقی شوند.»
- politischen Werdegang im ۷. Brief/ درباره چگونگی روند سیاستگرایی خود، مندرج در نامه هفتم
- «نیکان را سعادتمند میدانم، اما آنکه به ناحق عمل کند، بدبخت است.»
- Gorgias / Sokrates
- «هیچچیز ِ تکاملنیافتهای، هیچچیزی را معیار نتواند بود.»
- (Der Staat (Politeia
- « شاعران و هنرمندان جانهای آفریننده و زاینده دارند اما بزرگترین خردمندی آن است که کارش تنظیم و تنسیق امور خانواده و اجتماع است و به آن اعتدال و دادگستری میگوییم.»
- symposium
بدون منبع
[ویرایش]- «آنان که میخواهند خوب زندگی کنند باید به حقیقت نزدیک بشوند زیرا پس از نیل به مقام حقیقت یابی است که دست از غم و اندوه دنیا دست برمیدارند.»
- «سزاوار است مرد عاقل هنگام تناول لذائذ یاد آورد تلخی دوا را و زیاد نخورد.»
- «رقت به سه کس واجب است:
- عاقلی که حکم جاهلی بر او روان باشد.
- قویی که گرفتار ضعیفی گردد.
- کریمی که محتاج لئیمی باشد.»
- «اشرار، کسانی را گویند که عیوب مردم را جستجو میکنند و بهآن میچسبند و نیکویی آنها را به دست فراموشی میسپارند؛ مانند مگسی که در جاهای کثیف مینشیند و از جاهای تمیز دوری میکند.»
- «افراط، عمومأ سبب پیدا شدن عکسالعمل است و تغییری در جهت مخالف پدیدمیآورد خواه در فصول سال باشد، خواه در افراد و خواه در حکومت.»
- «بهعقیده من تنها فکری که شایستهاست مغز انسان را به خود مشغول سازد، آینده فرزندان اوست و اندیشه این موضوع که چهکار کند تا فرزندانش خوشبخت شوند.»
- «تندرستی و زیبائی و نیرومندی و مالداری و همه چیزهای دیگری که در دست نیکمردان باعث و بانی خیر است، بههمان اندازه پلید و عامل شرارت خواهد بود، اگر در دست نابکاران و اراذل قرار گیرد.»
- «حب مال سراسر وجود آدمیان را تسخیر میکند و هرگز بهآنان مجال نمیدهد که حتی لحظهای درباره چیزی جز اموال شخص خویش بیندیشند.»
- «دشمنان من سه قسمند: گروهی قویتر، جماعتی هموزن و دستهای ضعیفتر. طرف شدن با گروه اول موجب نابودی است، با جماعت دوم تا جان در بدن دارم میجنگم اما گروه سوم را حتی با التماس رام خواهم ساخت، چون مقابله با خصم ضعیف از مقام انسان در جامعه میکاهد و شخص را ناچیز میسازد.»
- «در دنیا دو نیرو هست: شمشیر و تدبیر، بیشتر اوقات شمشیر مغلوب تدبیر شدهاست.»
- «عشق بلائی است که همه خواستارش هستند.»
درباره افلاطون
[ویرایش]- «از افلاطون پرسیدند به چه وسیله میتوان از دشمن انتقام گرفت؟ گفت: بهفضل و کرم.»
- از کتاب رهنمون
- «ادیان و مذاهب علت اساسی جنگها و مخالفت با اندیشههای فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتابهایی که به نام مقدس آسمانی معروفاند، کتب خالی از ارزش و اعتبارند و آثار کسانی از قدما مانند افلاطون و ارسطو و سقراط خدمت مهمتر و مفیدتری به بشر کرده است.»
- «بعد از آن که اسکندر مقدونی افلاطون را برای وزارت انتخاب نمود و او قبول نکرد، بهاو گفت: یاددار خدا را،نگاهدار وفا را،سختدار دین را، گرد کن علم را، بخور خشم را، بپوش شر را، ببر همنشین بد را، بردار خود را، بده داد مظلومان را، بستان بهشت را.»
- از کتاب رهنمون
منابع
[ویرایش]- ↑ (افلاطون، قطعهای از کتاب سوم قوانین؛ ترجمهٔ این فقره از دکتر م. صناعی است: «نظر افلاطون در بارهٔ بزرگی و تباهی خاندان هخامنشیان»، مجله سخن، دورهٔ یازدهم شماره ۱۲ (نورو ۱۳۴۰)، ص ۱۲۸۱ تا ۱۲۸۵)