ادمان آیوازیان
ظاهر
ادمان آیوازیان (۱۹۳۱، تهران) نقّاش و طرّاحِ معماری ایرانی-آمریکایی ارمنیتبار است.
گفتاوردها
[ویرایش]- «ایران زادگاه من است و حقیقت این است به هیچوجه نمیتوانم از ریشههایم جدا شوم.»[۱]
- «دوری از وطن، هرگز نتوانست فاصلهای بین من و کشورم ایجاد کند، چه بسا در این سالها که از ایران دور بودهام، همیشه با خواب و خیال گذشته زندگی کردهام.»[۱]
- «همیشه یکجور دلبستگی نسبت به سنتها در من وجود داشت و حتی در دورههایی که مدرن هم کار میکردم ردپایی از سنتها در کارهایم به چشم میخورد. بر این باور بودهام اگر از سنتهای گذشته در نقاشیهایم جدا شوم، مثل این است که شناسنامهام را گم کردهام.»[۱]
- «کار اصلی من نقاشی است در واقع همه زندگی من نقاشی است و کارهای دیگر را برای امرار معاش انجام میدادم.[۲]
- «بهتر است در هنر حدود نگذاریم چون طبیعت حدود ندارد.»[۲]
- «هر اثری که من ارائه میکنم نشاندهندهٔ یک فکر و احساس است نه قانون.»[۲]
- «من آثار خودم را بیشتر با ایرانگردی خلق کردم و در واقع هر اثر را در همان محل کشیدهام.»[۲]
- «عطر خوش یادهای رفته و مانده… عالم را به افسون این عطر نمیفروشم، عطر تن ایران، عطر خاکم، عطر وطنم.»
- به نقل از هادی سیف[۳]
- «من به هر مسافرتی که رفتم جعبه نقاشیام را هم با خودم میبردم و به محض اینکه منظرهای توجهم را جلب میکرد، آن را نقاشی میکردم.»[۴]
- «گاهی یک پنجره در ابیانه دارای چنان کنتراستی است که حالتی متافیزیکی را تداعی میکرد. من همیشه خواستم آنچه را میبینیم عیناً ثبت کنم.»[۴]
- «اولین نکتهای که تمام دنیا را متوجه [هنر] ایران میکند، فرش است. یادم هست که یاماساکی معمار برج نیویورک که در ۱۱ سپتامبر زده شد، طراحی کرده بود، در ملاقاتی که با هم داشتیم از من پرسید: «چرا فرشهای ایرانی به این قشنگی هستند؟ در حالی که آنها در کویر بافته شدهاند!» اما به نظر من جواب این سؤال بسیار ساده بود. هرکسی آرزویی دارد که یکی از آنها این است که در جایی که زندگی میکند، باغ و باغچههای داشته باشد و وقتی به این آرزو نرسیده آنها را به اتاقش آورده است.»[۴]
- «تهرانی را که در آن متولد شدم، به خاطر دارم و نمیخواهم آن زرورق را پاره کنم؛ تهرانی که حالا پر از اتومبیل شده، جایی نیست که از آن لذت ببرم و با آن زندگی کنم.»[۵]
- «فروش هر اثر مثل این است که آدم بچهاش را بفروشد.»[۵]
- «من شیفتهٔ کویر هستم؛ سکوت و وسعت کویر آدم را در خودش فرو میبرد. کویر خالی نیست و موسیقی و شعر عجیبی در آن است. »[۵]
- «دوست دارم روزبهروز زلالتر شوم بهجای اینکه بیشتر توضیح دهم. امروز به اینجا رسیدهام که نقاشی بهجای اینکه نقش تزیین کردن، خبر دادن و وصف یک چیزی باشد، باید نقاشی باشد، کارهای دیگر به افراد همان حوزهها مربوط است و کار من هم نقاشی است.»[۵]
- «مسجد شهر ریاض عربستان کتبیهای به طول ۲۵۰ متر دارد که از آیات قرآن است و به خط کوفی نوشته شده است. من با میل و رغبت انجام آن کار را پذیرفتم… این علاقهای بود که برایم ایجاد شده بود. من بهدنبال دین نمیگشتم، بلکه بهدنبال حکایت و حقیقت بودم. موضوع اعتقاد هست، ولی دین نیست.»[۵]
- «در کشور عمان، مسجدی است که دورتادور آن، راهرویی وجود دارد. از من خواستند آنجا در هر ستونی، نقشی را از فرهنگ یک مملکت اسلامی بزنم. من از ایران، افغانستان هندوستان، سوریه، عراق تا کشورهای آفریقای شمالی نقشهایی را آنجا کار کردم و حتی اولین رسمالخط قرآن را که نقطه نداشت، نوشتم. اینها را در غرفه هر کشوری گذاشتم، اما وقتی نقش ایران را کار میکردم مانند این بود که قلبم را آنجا میگذاشتم. بقیه نقشها براساس تحقیق بود و عمقی که در ایران بود، در دیگران نبود.»[۵]
دربارهٔ او
[ویرایش]- «ادمان پلی است که فرهنگ ایران و ارمنستان را به هم مرتبط کرده است، در حالی که خودش در لندن زندگی میکند.»
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «ادمان آیوازیان: فاصله گرفتن از سنتها مثل گم کردن شناسنامه است». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ۲۳ مهر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ «رنگهای سرزمین مادری به روایت هنرمند معمار و نقاش/ ادمان آیوازیان به تهران میآید». هنر آنلاین. ۹ شهریور ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ «ادمان آیوازیان، در فراغ یار و دیارش، ایران». فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره ۵۳ - سال چهاردهم - پاییز ۱۳۸۹. بازبینیشده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «گفتگو با ادمان آیوازیان؛ خاطرات یک نقاش» (PDF). نسیم شرق، ۱۲ مهر ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ «سهراب» لطافت داشت/دوست دارم خاک آثارم را مردم بگیرند». ایسنا. ۱۹ شهریور ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۴-۰۱-۲۰۱۷.
- ↑ «نشان ملی ارمنستان بر سینه هنرمند ایرانی». انجمن دوستی ایران و ارمنستان. ۳۰ آبان ۱۳۹۴.