۲۴ (مجموعه تلویزیونی)
ظاهر
فصل ۱
[ویرایش]- کیم:اون هنوز باهات سرد برخورد میکنه؟
- جک:اگه منظورت از "اون" مادرته، ممنون میشم بهش بگی مامان. و این که نه، اون فقط سرش شلوغه.
- کیم:اون خیلی سرش شلوغه!
فصل ۲
[ویرایش]- نینا:اون قبل از اینکه من بتونم بگم «سلام» یه گلوله خالی میکنه تو مغزم و بعدش هم خودش رو میکشه.
- جک:خب، ما نمیذاریم خودش رو بکشه.
جک باور بعد از کشتن تنها سرنخ ماحرا.مشکل شما همینه دنبال نتیجه اید اما حاضر نیستید دستاتونو کثیف کنید من کاری میکنم که استیناتونو بالا بزنید
فصل ۳
[ویرایش]- میشل دسلر:اگه بهم قول بدی که مجبور نیستم آشپزی کنم، باهات هرجایی مییام.
- تونی آلمیدا:عزیزم، من تو رو هرجایی میبرم اگه قول بدی آشپزی نکنی.
فصل ۴
[ویرایش]- جک: آقای رئیسجمهور [پالمر]، کار کردن با شما برای من باعث افتخار بود. [آخرین مکالمه دیوید پالمر و جک]
- دیوید پالمر:من هم همینطور.
فصل ۵
[ویرایش]فصل ۶
[ویرایش]- بیوکنان:جک، من نمیدونم باید چی بگم.
- جک:فرق مردن برای یه چیزی و مردن برای هیچی رو میفهمی؟ تنها دلیلی که من چین سعی کردم تا زنده بمونم این بود که نمیخواستم برای هیچی بمیرم. امروز میتونم برای یه چیزی بمیرم. راهم، انتخاب خودم.
فصل ۷
[ویرایش]فصل ۸
[ویرایش]- جک (با دوربین اسنایپر روی لوگان زوم کرده):به پرزیدنت سواروف زنگ بزن و بگو که میخوای فوراً بعد از کنفرانس مطبوعاتی در همین اتاق ملاقاتش کنی.
- چارلز لوگان:و باید بهش چی بگم؟
- جک (با لبخند):یه بار صداقت رو امتحان کن. بهش بگو اطلاعاتی در مورد سوءقصد بهش دریافت کردی.