کتاب گورستان
ظاهر
کتاب گورستان (به انگلیسی: The Graveyard Book) نام کتابی از نیل گیمن است.
گفتاوردها
[ویرایش]کتاب گورستان
[ویرایش]- «دستی در تاریکی خنجری را گرفته بود. خنجر دسته ای از استخوان سیاه صیقلی داشت و تیغه ای بهتر و برنده تر از هر تیغی. اگر به بدن کسی فرومیرفت شخص تا مدتی حس نمیکرد جایی از بدن اش بریده شدهاست. خنجر هر آنچه را که برای انجام اش به آن خانه آورده شده بود انجام داده و حالا دسته و تیغه اش خیس بود. لای در خیابان هنوز باز بود، و خنجر و مردی که آن را در اختیار داشت از همانجا به داخل خانه آمده بودند و باریکههایی از مه شبانه پیچ و تاب میخورد و از لای در باز به داخل میخزید.»[۱]
- «مردک همهکاره در پاگرد مکثی کرد. با دست چپ دستمال سفید بزرگی را از جیب کت سیاه اش بیرون آورد و با آن خنجر و دست راست پوشیده در دستکش اش که خنجر را گرفته بود پاک کرد؛ بعد دستمال را به کناری گذاشت. شکار تقریباً تمام شده بود. زن را در بسترش، مرد را کف اتاق خواب و بچهٔ بزرگتر را در اتاق خوش آب و رنگ اش و در میان اسباب بازیها و ماکتهای نیمه کارهاش رها کرده بود. فقط بچهٔ کوچولو و نوپای خانواده باقی مانده بود. با کشتن او مأموریت اش به پایان میرسید…»
- «خود آقای اوونز بیشتر از حرف زدن طفره میرفت و کمتر وارد تخیلات میشد. فقط میگفت: «جای خوبی نیست.» گورستان به معنای واقعی در پای ضلع غربی تپه به انتها میرسید، زیر درخت کهنسال سیب، با حصاری از نردههای آهنی قهوه ای از زنگ زدگی که نوک نیزه مانند و تیزی داشت، اما در سوی دیگر زمین بایری پر از گزنه و علف هرزه، تمشک جنگلی و ضایعات پاییزی قرار داشت و باد که در کل بچهٔ مطیعی بود از بین میلهها رد نمیشد، اما به آنجا میرفت و به آن سو نگاه میکرد. میدانست تمام ماجرا را برایش تعریف نکردهاند، و همین ناراحتش میکرد…»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ نیل گیمن، کتاب گورستان، ترجمهٔ فرزاد فربد، انتشارات پریان، ۱۳۹۳.