نیل گیمن
ظاهر
نیل ریچارد مککینون گِیمِن (به انگلیسی: Neil Richard Gaiman) (زاده ۱۰ نوامبر ۱۹۶۰-) نویسنده داستان کوتاه، فیلمنامهنویس، رماننویس، خالق کتاب کامیک، تئاتر صوتی و فیلم انگلیسی است.
گفتاوردها
[ویرایش]کرولاین
[ویرایش]نوشتار اصلی: کورالاین
- «کورالاین قلّک پولش را باز کرد و به سوپرمارکت رفت. دوتا بطری بزرگ، شربت آبلیمو خرید، یک کیک شکلات و یک بستهٔ جدید سیب و به خانه برگشت و آنها را برای شام خورد. مسواک زد و به اتاق مطالعهٔ پدرش رفت. کامپیوترش را روشن کرد و یک داستان نوشت. داستان کورلاین. یک دختر بود به اسم سیب. او خیلی میرقصید. آن قدر رقصید و رقصید که پاهایش تبدیل به سوسیس شد. پایان.»[۱]
- «کورالاین از پلههای بیرون ساختمان بالا رفت تا به بالاترین آپارتمان برود، جایی که در دنیای خودش پیرمرد خل وضع زندگی میکرد. قبلاً یک بار با مادر واقعی اش به آنجا رفته بود؛ وقتی مادرش داشت برای خیریه کمک جمع میکرد. جلوی در ایستاده بودند تا پیرمرد خل وضع با آن سبیل کلفتش پاکتی را که مادر کورالاین به او داده بود، پیدا کند. خانه بوی غذاهای عجیب وغریب، توتون پیپ و بوی تند و پنیرمانند و عجیبی میداد که کورالاین نمیتوانست تشخیص بدهد بوی چیست. اصلاً دوست نداشت جلوتر برود.»
کتاب گورستان
[ویرایش]نوشتار اصلی: کتاب گورستان
- «دستی در تاریکی خنجری را گرفته بود. خنجر دسته ای از استخوان سیاه صیقلی داشت و تیغه ای بهتر و برنده تر از هر تیغی. اگر به بدن کسی فرومیرفت شخص تا مدتی حس نمیکرد جایی از بدن اش بریده شدهاست. خنجر هر آنچه را که برای انجام اش به آن خانه آورده شده بود انجام داده و حالا دسته و تیغه اش خیس بود. لای در خیابان هنوز باز بود، و خنجر و مردی که آن را در اختیار داشت از همانجا به داخل خانه آمده بودند و باریکههایی از مه شبانه پیچ و تاب میخورد و از لای در باز به داخل میخزید.»[۲]
- «مردک همهکاره در پاگرد مکثی کرد. با دست چپ دستمال سفید بزرگی را از جیب کت سیاه اش بیرون آورد و با آن خنجر و دست راست پوشیده در دستکش اش که خنجر را گرفته بود پاک کرد؛ بعد دستمال را به کناری گذاشت. شکار تقریباً تمام شده بود. زن را در بسترش، مرد را کف اتاق خواب و بچهٔ بزرگتر را در اتاق خوش آب و رنگ اش و در میان اسباب بازیها و ماکتهای نیمه کارهاش رها کرده بود. فقط بچهٔ کوچولو و نوپای خانواده باقی مانده بود. با کشتن او مأموریت اش به پایان میرسید…»