خاقانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌گفتاورد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Chaojoker (بحث | مشارکت‌ها)
جز +hy
جز ربات:تصحيح ي و ک
خط ۴: خط ۴:


=== دیوان اشعار ===
=== دیوان اشعار ===
* «آن مصر مملكت كه تو ديدی خراب شد// وآن نيل مكرمت كه شنيدی سراب شد»
* «آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد// وآن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد»
* «از مزاج اهل عالم مردمی كم جوی از آنك// هرگز از كاشانه كركس همايی برنخاست»
* «از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی از آنک// هرگز از کاشانه کرکس همایی برنخاست»
* «باور نكردمی كه رسد سوی كوه، كوه// مـردم رسد به‌مردم باور بكردمی// كوهی بود تنم كه بدو كـوه غم رسيد// من مردمم چرا نرسيـدم به‌مردمی»
* «باور نکردمی که رسد سوی کوه، کوه// مـردم رسد به‌مردم باور بکردمی// کوهی بود تنم که بدو کـوه غم رسید// من مردمم چرا نرسیـدم به‌مردمی»
* «جان صرف كند در [[آرزو]]یم// گر خود همه شير مرغ جویم»
* «جان صرف کند در [[آرزو]]یم// گر خود همه شیر مرغ جویم»
* «خصم تو كور و تو آئينه// كور آئينه شناسد؟ هيهات»
* «خصم تو کور و تو آئینه// کور آئینه شناسد؟ هیهات»
* «دورنگی ِ شب و روز ِ سپهر بوقلمون// پرند عمر تورا می‌برند رنگ و بها»
* «دورنگی ِ شب و روز ِ سپهر بوقلمون// پرند عمر تورا می‌برند رنگ و بها»
* «همتت در جهان نمی‌گنجد// هفت [[دریا]] سـبو نمی‌دارد»
* «همتت در جهان نمی‌گنجد// هفت [[دریا]] سـبو نمی‌دارد»


=== امثال و حکم - دهخدا ===
=== امثال و حکم - دهخدا ===
* «[[خر|خركی]] را به‌عروسی خواندند// خر بخنديد و شد از قهقهه سست// گفت من [[رقص]] ندانم به‌سزا// مطـربی نيز ندانم به‌درست// بهر حمالی خواننـد مرا// كآب نيكـو كشـم و هيـزم چست»
* «[[خر|خرکی]] را به‌عروسی خواندند// خر بخندید و شد از قهقهه سست// گفت من [[رقص]] ندانم به‌سزا// مطـربی نیز ندانم به‌درست// بهر حمالی خواننـد مرا// کآب نیکـو کشـم و هیـزم چست»
* «[[شیر]] برفینم، نه‌آن شیری که بینی صولتم// [[گاو]] زرینم، نه‌آن گاوی که یابی عنبرم»
* «[[شیر]] برفینم، نه‌آن شیری که بینی صولتم// [[گاو]] زرینم، نه‌آن گاوی که یابی عنبرم»
* «نشاید بردن اندُه را به‌اندوه// نشاید کوفت آهن جز به‌آهن»
* «نشاید بردن اندُه را به‌اندوه// نشاید کوفت آهن جز به‌آهن»
* «وصل تو بی‌هجر توان ديدنی// گوشت جدا كی شود از استخوان.»
* «وصل تو بی‌هجر توان دیدنی// گوشت جدا کی شود از استخوان.»


=== قصیده ایوان مدائن از دیوان خاقانی ===
=== قصیده ایوان مدائن از دیوان خاقانی ===
* «ما بارگه دادیم، اين رفت ستم برما// بر قصر ستم‌کاران گوئی چه‌رسد خزلان»
* «ما بارگه دادیم، این رفت ستم برما// بر قصر ستم‌کاران گوئی چه‌رسد خزلان»


=== قصیدهٔ اصفهان ===
=== قصیدهٔ اصفهان ===
* «نکهت حور است يا صفای [[اصفهان|صفاهان]]// جبهت جوز است يا لقای صفاهان// ديو رجيم، آن‌که بود دزد بيانم// گر دم طغيان زد از همای صفاهان// او به‌قيامت سپيدروی نخيزد// زانکه سيه بست برقفای صفاهان// اهل صفاهان مرا بدی زچه گويند// من چه خطا کرده‌ام بجای صفاهان...// کردهٔ ِ قصار، پس عقوبت حداد// اين [[ضرب‌المثل|مثل]] است آن ِ اوليای ِ صفاهان»
* «نکهت حور است یا صفای [[اصفهان|صفاهان]]// جبهت جوز است یا لقای صفاهان// دیو رجیم، آن‌که بود دزد بیانم// گر دم طغیان زد از همای صفاهان// او به‌قیامت سپیدروی نخیزد// زانکه سیه بست برقفای صفاهان// اهل صفاهان مرا بدی زچه گویند// من چه خطا کرده‌ام بجای صفاهان...// کردهٔ ِ قصار، پس عقوبت حداد// این [[ضرب‌المثل|مثل]] است آن ِ اولیای ِ صفاهان»


== بدون منبع ==
== بدون منبع ==
خط ۳۰: خط ۳۰:
* «سخن آن بود کز اول نهاد استاد خاقانی// به مهمانخانه گیتی پی دانشوران خوانش»
* «سخن آن بود کز اول نهاد استاد خاقانی// به مهمانخانه گیتی پی دانشوران خوانش»
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
* «کيست که پيغام من به‌سوی شروان برد// يک سخن ازمن بدان مرد سخندان برد// گويد خاقانيا! اين‌همه ناموس چيست// نه هرکه دو بيت گفت، لقب زخاقان برد»
* «کیست که پیغام من به‌سوی شروان برد// یک سخن ازمن بدان مرد سخندان برد// گوید خاقانیا! این‌همه ناموس چیست// نه هرکه دو بیت گفت، لقب زخاقان برد»
** ''[[جمال‌الدین عبدالرزاق]]''
** ''[[جمال‌الدین عبدالرزاق]]''
* «همی گفتم که خاقانی دريغا گوی من باشد// دريغا من شدم آخر دريغا گوی خاقانی»
* «همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد// دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی»
** ''[[نظامی]]''
** ''[[نظامی]]''



نسخهٔ ‏۱۴ اوت ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۱۷

خاقانی شروانی، یکی از بزرگترین قصیده‌سرایان ایرانی است. زادگاه وی شروان و به تاریخ (۵۲۰ هجری قمری)است. او در سال (۵۹۵ هجری قمری) در تبریز درگذشت.

دارای منبع

دیوان اشعار

  • «آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد// وآن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد»
  • «از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی از آنک// هرگز از کاشانه کرکس همایی برنخاست»
  • «باور نکردمی که رسد سوی کوه، کوه// مـردم رسد به‌مردم باور بکردمی// کوهی بود تنم که بدو کـوه غم رسید// من مردمم چرا نرسیـدم به‌مردمی»
  • «جان صرف کند در آرزویم// گر خود همه شیر مرغ جویم»
  • «خصم تو کور و تو آئینه// کور آئینه شناسد؟ هیهات»
  • «دورنگی ِ شب و روز ِ سپهر بوقلمون// پرند عمر تورا می‌برند رنگ و بها»
  • «همتت در جهان نمی‌گنجد// هفت دریا سـبو نمی‌دارد»

امثال و حکم - دهخدا

  • «خرکی را به‌عروسی خواندند// خر بخندید و شد از قهقهه سست// گفت من رقص ندانم به‌سزا// مطـربی نیز ندانم به‌درست// بهر حمالی خواننـد مرا// کآب نیکـو کشـم و هیـزم چست»
  • «شیر برفینم، نه‌آن شیری که بینی صولتم// گاو زرینم، نه‌آن گاوی که یابی عنبرم»
  • «نشاید بردن اندُه را به‌اندوه// نشاید کوفت آهن جز به‌آهن»
  • «وصل تو بی‌هجر توان دیدنی// گوشت جدا کی شود از استخوان.»

قصیده ایوان مدائن از دیوان خاقانی

  • «ما بارگه دادیم، این رفت ستم برما// بر قصر ستم‌کاران گوئی چه‌رسد خزلان»

قصیدهٔ اصفهان

  • «نکهت حور است یا صفای صفاهان// جبهت جوز است یا لقای صفاهان// دیو رجیم، آن‌که بود دزد بیانم// گر دم طغیان زد از همای صفاهان// او به‌قیامت سپیدروی نخیزد// زانکه سیه بست برقفای صفاهان// اهل صفاهان مرا بدی زچه گویند// من چه خطا کرده‌ام بجای صفاهان...// کردهٔ ِ قصار، پس عقوبت حداد// این مثل است آن ِ اولیای ِ صفاهان»

بدون منبع

  • «مرد که فردوس دید، کی نگرد خاک‌دان// وآن‌که به دریا رسد، کی طلبد پارگین»

درباره خاقانی

  • «سخن آن بود کز اول نهاد استاد خاقانی// به مهمانخانه گیتی پی دانشوران خوانش»
  • «کیست که پیغام من به‌سوی شروان برد// یک سخن ازمن بدان مرد سخندان برد// گوید خاقانیا! این‌همه ناموس چیست// نه هرکه دو بیت گفت، لقب زخاقان برد»
  • «همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد// دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی»

پیوند به‌بیرون

ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ
خاقانی
دارد.