محمودمیرزا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
صفحهای تازه حاوی «'''محمود میرزا''' (۱۷۹۹، تهران -۱۸۵۵، تهران) چهاردهمین فرزند...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''[[w:محمودمیرزا|محمود میرزا]]''' (۱۷۹۹، [[تهران]] -۱۸۵۵، [[تهران]]) چهاردهمین فرزند [[فتحعلی شاه قاجار|فتحعلی، شاهِ قاجار]]؛ شاهزاده و مقامدار قاجاری، شاعر و نویسندهٔ ایرانی بود. اثر برجستهاش ''سفینةُ المحمود'' نام دارد.<ref name="مجمع الفصحا">{{یادکرد کتاب|| نام خانوادگی =هدایت| نام =رضاقلیخان| پیوند نویسنده =رضاقلیخان هدایت| فصل=۱۰۵. محمود میرزای قاجار| عنوان =[[w:مجمعالفصحاء|مجمع الفصحاء]]| کوشش =[[مظاهر مصفا]]|| جلد =یکم| سال =سال ۲۰۰۲م| ناشر =انتشارات امیرکبیر| مکان =تهران| زبان =fa| صفحه =ص ۲۱۶}</ref> |
'''[[w:محمودمیرزا|محمود میرزا]]''' (۱۷۹۹، [[تهران]] -۱۸۵۵، [[تهران]]) چهاردهمین فرزند [[فتحعلی شاه قاجار|فتحعلی، شاهِ قاجار]]؛ شاهزاده و مقامدار قاجاری، شاعر و نویسندهٔ ایرانی بود. اثر برجستهاش ''سفینةُ المحمود'' نام دارد.<ref name="مجمع الفصحا">{{یادکرد کتاب|| نام خانوادگی =هدایت| نام =رضاقلیخان| پیوند نویسنده =رضاقلیخان هدایت| فصل=۱۰۵. محمود میرزای قاجار| عنوان =[[w:مجمعالفصحاء|مجمع الفصحاء]]| کوشش =[[مظاهر مصفا]]|| جلد =یکم| سال =سال ۲۰۰۲م| ناشر =انتشارات امیرکبیر| مکان =تهران| زبان =fa| صفحه =ص ۲۱۶}}</ref> |
||
== گفتاوردها == |
== گفتاوردها == |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
{{ب|یک عمر ما به کام فلک گشتهایم و او|یک لحظهای نشد که بگردد به کام ما<ref name="مجمع الفصحا" />}} |
{{ب|یک عمر ما به کام فلک گشتهایم و او|یک لحظهای نشد که بگردد به کام ما<ref name="مجمع الفصحا" />}} |
||
{{پایان شعر}} |
{{پایان شعر}} |
||
* «گذشت از کشتن ما قاتل/ خدا گیرد ازو داد دل ما.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «گذشت از کشتن ما قاتل/ خدا گیرد ازو داد دل ما.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «درین بازار هرکس راست کالای هوس ترسم/که از همرنگی جنس وفا آن هم کساد افتد.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «درین بازار هرکس راست کالای هوس ترسم/که از همرنگی جنس وفا آن هم کساد افتد.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «ز خُم دهید میام عمر کی دهد فرصت/که از خُمش به سبو از سبو به جام کنید.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «ز خُم دهید میام عمر کی دهد فرصت/که از خُمش به سبو از سبو به جام کنید.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «از هجوم خلق میترسم که گردد پایمال/خون من گر او بدین خوبی به محشر بگذرد.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «از هجوم خلق میترسم که گردد پایمال/خون من گر او بدین خوبی به محشر بگذرد.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «بود از خون دل قاصد روان سیلی به هر گامش/از آن کز او آید توان دانست پیغماش.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «بود از خون دل قاصد روان سیلی به هر گامش/از آن کز او آید توان دانست پیغماش.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «دست بر سینه از آن در صف محشر دارم/که نیفتد دل صد پاره ز چاک گفتم.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «دست بر سینه از آن در صف محشر دارم/که نیفتد دل صد پاره ز چاک گفتم.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «علاج هجر تو مردن بود از آن ترسم/که دیگری بکند فهم وره چاره کنم.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «علاج هجر تو مردن بود از آن ترسم/که دیگری بکند فهم وره چاره کنم.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «دوش در بزم من و امروز از بیم رقیب/هرکه را بیند ازو پرسد سراغ محفلم.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «دوش در بزم من و امروز از بیم رقیب/هرکه را بیند ازو پرسد سراغ محفلم.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «راه خوناب سرشک از مژه بستم که مباد/غم رخسار تو با خون دل آید بیرون.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «راه خوناب سرشک از مژه بستم که مباد/غم رخسار تو با خون دل آید بیرون.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «ضعفم چنا ننموده که از آب چشم خویش/چون خس به روی سیل دوم از قفای تو.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «ضعفم چنا ننموده که از آب چشم خویش/چون خس به روی سیل دوم از قفای تو.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «ناوکم بر تن مزن ترسم که سازی رنجه خویش/زانکه چون جان پای تا سر در تنم جا کردهای.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «ناوکم بر تن مزن ترسم که سازی رنجه خویش/زانکه چون جان پای تا سر در تنم جا کردهای.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
* «بر نو گرفتاران تو جا تنگ شد از صید من/صیاد آمد وقت آن کز بند آزادم کنی.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
* «بر نو گرفتاران تو جا تنگ شد از صید من/صیاد آمد وقت آن کز بند آزادم کنی.»<ref name="مجمع الفصحا" /> |
||
== منابع == |
== منابع == |
||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
نسخهٔ ۱۱ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۷
محمود میرزا (۱۷۹۹، تهران -۱۸۵۵، تهران) چهاردهمین فرزند فتحعلی، شاهِ قاجار؛ شاهزاده و مقامدار قاجاری، شاعر و نویسندهٔ ایرانی بود. اثر برجستهاش سفینةُ المحمود نام دارد.[۱]
گفتاوردها
چیست آن چرخ که بر زعم سپهر اخضر | چار مه دارد و بر هر مه او شش اختر | |
اغبرش خواندمی ار داشت تحرک غبرا | صرصرش گفتمی ار داشت تمکن صرصر | |
بوالعجب بین که همی بار سر اوست سنان | گر به هر معرکهای بار سنان آمده سر[۱] |
مبند ای ساربان از کوی جانان محمل ما را | مگر روزی که با ما همسفر بینی دل ما را | |
به محشر خون ناحق کشتگان پامال خواهد شد | اگر ایزد به چشم ما بیند قاتل ما را[۱] |
قاصد مبر نخست به پیشش تو نام ما | خواهی اگر که گوش دهد بر پیام ما | |
یک عمر ما به کام فلک گشتهایم و او | یک لحظهای نشد که بگردد به کام ما[۱] |
- «گذشت از کشتن ما قاتل/ خدا گیرد ازو داد دل ما.»[۱]
- «درین بازار هرکس راست کالای هوس ترسم/که از همرنگی جنس وفا آن هم کساد افتد.»[۱]
- «ز خُم دهید میام عمر کی دهد فرصت/که از خُمش به سبو از سبو به جام کنید.»[۱]
- «از هجوم خلق میترسم که گردد پایمال/خون من گر او بدین خوبی به محشر بگذرد.»[۱]
- «بود از خون دل قاصد روان سیلی به هر گامش/از آن کز او آید توان دانست پیغماش.»[۱]
- «دست بر سینه از آن در صف محشر دارم/که نیفتد دل صد پاره ز چاک گفتم.»[۱]
- «علاج هجر تو مردن بود از آن ترسم/که دیگری بکند فهم وره چاره کنم.»[۱]
- «دوش در بزم من و امروز از بیم رقیب/هرکه را بیند ازو پرسد سراغ محفلم.»[۱]
- «راه خوناب سرشک از مژه بستم که مباد/غم رخسار تو با خون دل آید بیرون.»[۱]
- «ضعفم چنا ننموده که از آب چشم خویش/چون خس به روی سیل دوم از قفای تو.»[۱]
- «ناوکم بر تن مزن ترسم که سازی رنجه خویش/زانکه چون جان پای تا سر در تنم جا کردهای.»[۱]
- «بر نو گرفتاران تو جا تنگ شد از صید من/صیاد آمد وقت آن کز بند آزادم کنی.»[۱]