هیفا بیطار
ظاهر
هیفاء باسیل بیطار معروف به هیفاء بیطار (زادهٔ ۱۹۶۰ در سوریه) داستانپرداز و رماننویس سوری است.
گفتاوردها
[ویرایش]یادداشتهای روزانه یک زن مطلقه
[ویرایش]- «میتوانم از دور به زنی که سابق بر این بودم نگاه کنم. میتوانم با آرامش بنشینم، یک پایم را روی پای دیگرم بگذارم، آدامس بجوم و تخمه بشکنم. همینطور میتوانم با صبر و حوصله یا با عجله - آنطور که دلم میخواهد - حوادث مشخصی از صفحه زندگیام را ورق بزنم؛ چرا که من تمام حوادث، شرایط و سالهای سپری شده زندگیام را درون جعبهای قرار دادهام و آن را محکم بستهام. هر از گاهی در جعبه را باز میکنم و با لبخندی تمسخرآمیز به سالهای انبار شده در آن نگاه میاندازم. لبخندم صرفاً لبخندی تمسخرآمیز نیست، بلکه لبخند انسانی است که حقیقت را - هر چند دیر - کشف کردهاست؛ حقیقت عریان، خشن و زشت …»[۱]
- «تصمیم گرفتم خودم را آزمایش کنم تا ببینم آیا واقعاً شفا پیدا کردهام یا نه. برای همین بدترین حوادثی را که در گذشته موجب رنج و عذابم شده بودند یکی یکی به خاطر آوردم. در کمال تعجب دیدم این حوادث به راحتی از ذهنم میگذرند، بی آنکه احساس ناخوشایندی در من به وجود آورند، انگار که هیچ ربطی به من ندارند و اصلاً برای من اتفاق نیافتاده اند.»
- «احساس کردم از نو متولد شدهام. با خودم گفتم تولد واقعی، همین است؛ تولدم از رَحِم رنج و درد. این موضوع آدم را در مقابل همه بیماریهای خطرناک مثل افسردگی، غم و ناامیدی مقاوم میکند. اعتماد به نفسم را دوباره به دست آوردم. دیگر آن زمان که بنده ترس بودم، به سر آمده بود؛ ترس از شوهری که قدرتش را بر پایه ترس من بنا کرده بود و اگر ترس من از او نبود هیچ قدرتی نداشت.»
- «سالهای هدر رفته عمرم را به یاد آوردم؛ سالهایی که زندانی ترس بودم. به یاد آوردم چطور شبها در اثر کابوسهای عجیب و غریب از خواب بیدار میشدم و ساعتها با ترس و لرز مینشستم و آمدن روزی را پیش بینی میکردم که شوهرم با حمایت قانون، دخترم را از چنگم درمیآورد.»
- «دریافتم که دوباره نیروی لازم را برای در آغوش گرفتن خوشبختی را به دست آوردهام. با خودم گفتم زندگی چه وسعتی دارد و چه تجربههای گران بهایی جلوی روی آدم میگذارد و اینکه چه طور یک انسان خودش را در پیله تنگ خودش زندانی میکند. به این فکر کردم که گاهی چه راحت چندین سال از عمر آدم تباه میشود، بلکه گاهی تمام عمر آدم به خاطر یک سراب تباه میشود.»
- «زن بودن و دوست داشتن و عاشق شدن کاری بسیار سخت است، در شرایطی که نمی دانی دقیقان چه کسی لیاقت این همه را دارد.»
منابع
[ویرایش]- ↑ هیفا بیطار، یادداشتهای روزانه یک زن مطلقه، ترجمهٔ روحالله رحیمی، انتشارات بوتیمار، ۱۳۹۵.