هومن ذکایی
ظاهر
محمّد ذکایی با شهرت هومن ذکایی (۲۱ فوریه ۱۹۴۷، نهاوند) شاعر و ترانهسرای ایرانی است.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]| نفرینی سرنوشت خویشم | میبینی اگر چنین پریشم | |
| امید خلاصیام ز خود نیست | زندانی فکرهای خویشم | |
| از دستِ که شکوه سرکنم، آی! | کز خنجر خویش، ریش ریشم | |
| نه رومی رومیام، نه زنگی | تا خود ز کدام کوی و کیشم | |
| ای دوست، دگر تحمّل خویش | زین بیش نمیرود ز پیشم | |
| طعم دگرم بیا بیاموز | چون خسته ز طعم نوش و نیشم | |
| بگذار که بگذریم ای یار | فرصت کم و شِکوه هست بیشم[۱] |
| مژدهای دل که یاران میرسند | از دل صحرا اسواران میرسند | |
| در کویر غم به داد تشنگان | آن سواران همچو باران میرسند | |
| از پی تاراج خونین خزان | گل به دامن، نوبهاران میرسند | |
| میشکوفند از چمن گلهای سرخ | عاشقان شاد از کناران میرسند | |
| لالهها در کوه و صحرا میدمند | آهوان بر چشمهساران میرسند | |
| صبح و خورشید و سپیده در رهند | از پی هم، شب شکاران میرسند | |
| قاصدکها پَرکشان از هر کران | با پیام وصل یاران میرسند | |
| روزگار غم نمیباید بسی | غمگساران، غمگساران میرسند[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. دوازدهم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۷۳۵. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.