نوید افکاری
ظاهر
نوید افکاری ورزشکار و معترض ایرانی بود که به جرم محاربه اعدام شد.
گفتاوردها
[ویرایش]- «اگر دادگاه بخواهد [اعمال شکنجه را] بررسی کند، مدارک وجود دارد.»
- «برای طناب دارشان دنبال گردن میگردند.»[۱]
- «درود به مردم شریف ایران. نوید افکاری هستم. آخرین تیرمون هم که از مجاری قانونی جمهوری اسلامی ایران زدیم هم اثری نداشت و اعاده دادرسیمون رو هم رد کردند. این یعنی بعد از دو سال خون و جگر خوردن، تکلیفمون با قوه قضاییه معلوم شد و قراره من با حُکم خالی از عدالت و شرافت قضات اعدام بشم. نه دادگاهی صدای ما رو شنید، نه اصلاً قاضی و مسئول دادخواهی وجود داشت که بخواهد به حرف ما گوش بده. اگر هم تا الآن سکوت کردهبودیم، فقط به امید اجرای عدالت بود و بس. ولی از این لحظه به بعد، من و خانوادهام نیاز به کمک داریم. روی صحبت من فقط با ایران نیست، مخاطب من هر آدمی است که دم از انسانیت میزند و ذرهای از شرافت در وجودش است. سکوت شما یعنی حمایت از ظلم و ظالم؛ یعنی حمایت از اعدام شدن یک بیگناه؛ یعنی گام به گام نزدیکتر شدن من به چوبه اعدام. شنیده بودم سر بیگناه پای دار میره ولی بالای دار نمیره؛ ولی دروغه. داریم میبینیم که همهاش دروغ بوده. به لطف دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران، یک بیگناه به نام نوید افکاری هر لحظه به چوبه دار نزدیکتر میشه. اگر صداش رو خفه کنند، اگر تنها بمونه، زندگیش رو ازش میگیرند و آب هم از آب تکان نمیخوره. حالا من از هر انسان آزاده و حقطلب با هر عقیده و مسلکی که هستند، میخواهم صدای من و خانوادهام باشند. چون شرافت انسانی جر با حمایت از حق و عدالت معنایی ندارد. مردم، من به حکم عقل و انسانیت موظف به حفاظت از جان خودم هستم. و از مدارک و مستندات هر آنچه که گواه بیگناهی منه، موجوده. همه مدارکی که جمع کردیم و مطالبی که دارم میگم برای اینه که اگر من اعدام شدم، همه بدونن که در قرن بیست و یکم با این همه هزینه و ساز و کارهای حقوق بشری و سازمان ملل و شورای امنیت و… یک انسان بیگناه در حالی که با تمام توانش تلاش کرد و جنگید، تا صدایش را بشنوند، اعدام شد. بدانید و آگاه باشید که اگر من اعدام شدم، عقل و منطق حکم میکنه که این اولین قربانی بیعدالتی دادگاه به اصطلاح عدالتمحور نبوده. ما به هر زبانی که بلد بودیم و از هر راهی که به ذهنمون رسید، تلاش کردیم. تلاش کردیم که حالیشون کنیم دارید یک بیگناه رو میکشید ولی غافل از این که من و خانوادهام از روز دستگیریم وارد نمایشی شدیم که قاضی و دادگاه ساختهبودند و ما هم عروسکهای خیمهشببازیشون بودیم. الآن هم نه تریبونی دارم، نه پول و پارتی. تنها قدرتی که ما داریم، انرژی و صدای انسانهای آزادیخواه دنیاست.»[۲]