نوآم چامسکی

از ویکی‌گفتاورد

نوآم چامسکی (۱۹۲۸) زبان‌شناس، فیلسوف، منطق‌دان و فعال عدالت اجتماعی آمریکایی است.

اگر موضوعی را مدام برای شما تکرار کردند، بدانید که به احتمال زیاد یک دروغ است.

گفتاوردها[ویرایش]

  • «در صحنه جهانی ما به سرعت به سمت پرتگاه می‌رویم و مصمم هستیم که در آن سقوط کنیم. این مسیر به شدت چشم‌انداز زندگی و بقای مناسب و معقول را به خطر افکنده است... در واقع دو پرتگاه. یکی فاجعه زیست‌محیطی که قریب‌الوقوع است و ما زمان زیادی برای مقابله با آن نداریم و در حال حاضر در حال حرکت در مسیر اشتباهی هستیم و دیگری که حدود ۷۰ سال سابقه دارد، تهدید جنگ هسته‌ای است که در واقع شاهد افزایش تهدید ان هستیم. اگر به پرونده این موضوع نگاه کنید، باید بگویم واقعاً معجزه است که تاکنون جان سالم بدر برده‌ایم.»[۱]
  • «من مدافع مذاکراه با ایران هستم اما این اقدامات کافی نیست. دو کشور هستند که بطور مدام باعث وحشیگری در خاورمیانه‌اند. آنها دست به تجاوز، خشونت، اقدامات تروریستی و اعمال غیرقانونی می‌زنند. هر دوی آنها مقدار زیادی تسیحات اتمی دارند و سلاح‌های هسته‌ای آنها در نظر گرفته نمی‌شود...ایالات متحده آمریکا و اسرائیل[۲]
  • «به یاد داشته باشید که بدترین کمپین تروریستی در جهان در واشنگتن سازماندهی شده است؛ و آن کمپین ترور و کشتار جهانی است. تاکنون هرگز چنین کمپین تروریستی در این مقیاس وجود نداشته است... منظورم، کمپین هواپیماهای بدون سرنشین است. در بخش بزرگی از جهان، ایالات متحده آمریکا بطور سیستماتیک و علنی از آنها استفاده می‌کند... هنگامی که شما روستایی در یمن را بمباران می‌کنید، کسی را می‌کشید، شاید آن فرد کسی باشد که هدف شما بوده و شاید که آن فرد نباشد و افرادی که در همسایگی محل بمباران شما آسیب می‌بینند، فکر می‌کنید چطور واکنش نشان خواهند داد؟ آنها دست به اننقام می‌زنند.»[۳]
  • «همیشه حس کرده‌ام که اروپا از بسیاری جنبه‌ها نژادپرست‌تر از ایالات متحده است. اینکه در اروپا بروز پیدا نمی‌کرد به این خاطر بود که آنجا یکدست‌تر بود. اما به محض اینکه این یکدستی کمی به هم ریخت، اوضاع به شدت کریه می‌شود.»[۴]
  • اگر موضوعی را مدام برای شما تکرار کردند، بدانید که به احتمال زیاد یک دروغ است.
  • توهین به پیامبر اسلام بیان تنفر است نه آزادی بیان.
  • وقتی ارباب بغرد، خدمتکاران از ترس مچاله می‌شوند.
  • آن چیزی که می‌گویند من به آن اعتقاد ندارم چیست؟! تا زمانی که پاسخ این سؤال مشخص نشود، سؤال در مورد آتئیست بودن من بی معناست. نمی‌دانم چطور می‌شود فردی را که نمی‌داند به چه چیزی باید اعتقاد داشته باشد یا چه چیزی را انکار کند، بی خدا نامید... !
  • من در آن زمان یک نوجوان بودم و در اجتماع یهودیان آمریکا زندگی می‌کردم. این مسئله – هولوکاست – تا مدت‌ها در میان یهودیان ساکن آمریکا مطرح نبود و حتی در میان یهودیان ساکن فلسطین نیز شناخته شده نبود. پس از پایان جنگ دیگر سؤال و ابهامی در مورد واقعه هولوکاست باقی نماند و همه چیز روشن بود و بسیاری از یهودیان همچنان در اردوگاه‌های پناهجویان تا سال‌ها بعد از آن جان خود را از دست می‌دادند.
  • من به این دلیل با تشکیل دولت یهودی مخالف بودم که معتقدم در یک دولت نباید برای بخشی از جمعیت آن برتری قائل شد؛ و به همین دلیل با اسلامی شدن دولت پاکستان نیز مخالف هستم؛ و همین‌طور با مسیحی شدن دولت آمریکا که در آن جمعیت به دو بخش مسیحی و غیر مسیحی تقسیم شوند.
  • دیگر وقت آن نیست بدانیم چه کسی جهان را آفریده است، باید دید چه کسانی به خراب کردن آن مشغولند!
  • در صحنه جهانی ما بسرعت بسمت پرتگاه می‌رویم و تنها می‌توانیم در آن سقوط کنیم. این مسیر به شدت شانس ما برای ادامه حیات را کاهش می‌دهد. در واقع دو پرتگاه وجود دارد یکی فاجعه زیست‌محیطی که قریب‌الوقوع است و ما زمان زیادی برای مقابله با آن نداریم و در حال حاضر در حال حرکت در مسیر اشتباهی هستیم. پرتگاه دیگر نیز هفتاد سال آینده و تهدید جنگ هسته‌ای است. این تهدید همواره رو به افزایش است. اگر به پرونده این موضوع نگاه کنید، باید بگویم واقعاً معجزه است که تاکنون جان سالم بدر برده‌ایم.
  • گونه انسانی حدود صد هزار سال است که روی زمین زندگی می‌کند و اکنون و در این عصر به لحظه‌ای منحصر بفرد در تاریخ حیاتش رسیده است. این گونه، اکنون در موقعیتی است که بزودی، تا چند نسل آینده، تصمیم اش را خواهد گرفت، که آیا تجربه زندگی به اصطلاح هوشمند می‌تواند تداوم داشته باشد یا تصمیم به نابودی آن می‌گیرد؟ دانشمندان آگاهند که اگر نوه‌های ما بخواهند زندگی معقولی داشته باشند، بخش اعظم سوخت‌های فسیلی را باید دست نخورده در دل زمین باقی بگذاریم. اما ساختارهای نهادی جامعه ما بشدت فشار می‌آورند تا آخرین قطره این سوخت‌ها را استخراج کنیم. اثرات تغییرات آب و هوایی در آینده نه چندان دور، فاجعه بار است و ما در این چارچوب به سوی پرتگاه پیش می‌رویم.
  • همانند بیشتر رهبران، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه تهدیدی برای مردم خودش است. او به وضوح دست به اقدامات غیرقانونی می‌زند. از نظر من وقتی شما به سیاست‌های او فکر می‌کنید، سیاست‌هایش منطقی هستند. فکر اینکه اوکراین به اتحاد نظامی غرب بپیوندد برای هر رهبری در روسیه غیرقابل قبول است. گورباچف رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی با اتحاد آلمان و پیوستنش به ناتو موافقت کرد. این امتیاز فوق‌العاده‌ای بود تا در عوض ناتو حتی یک سانتیمتر هم به سمت شرق گسترش پیدا نکند. این عبارتی بود که بکار برده شده است. باید ببینیم چه اتفاقی افتاد. ناتو فوراً به شرق آلمان نقل مکان کرد و پس از آن کلینتون آمد و ناتو را تا پشت مرزهای روسیه گسترش داد. در حال حاضر، دولت جدید اوکراین بعد از سرنگونی دولت قبلی روی کار آمده و پارلمان با سیصد رای موافق در برابر هشت رای مخالف یا چیزی شبیه این، به پیوستن به ناتو رای داده است. شبه جزیره کریمه دقیقاً بعد از سرنگونی دولت از دست رفت. این اقدام از اوکراین محافظت نمی‌کند و حتی اوکراین را با تهدید یک جنگ بزرگ روبرو می‌کند. پیوستن به ناتو محافظت نیست. واقعیت این است که این تهدید راهبردی جدی برای روسیه است که هر یک از رهبران روسیه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند و این کاملاً قابل درک است.
  • اوباما به تازگی یک برنامه تریلیون دلاری برای نوسازی سیستم سلاح‌های هسته‌ای آمریکا براه انداخته که به معنای گسترش سلاح‌های اتمی است. این یکی از دلایلی است که چرا ساعت نمادین روز قیامت که ابتکار مجله دانشمندان اتمی است، فقط در چند هفته گذشته، دو دقیقه به جلو برده شد و به نیمه شب نزدیک تر شد. نیمه شب نماد پایان جهان است و اکنون ما تنها سه دقیقه با نیمه شب فاصله داریم. اکنون ما نسبت به سی سال پیش به وقوع فاجعه نزدیکتریم. حتی از زمانی که ریگان سر کار بود و هراس زیادی از جنگ وجود داشت.
  • به طور قطع دولت‌های اروپا ضعیف النفس تر از آن هستند که در مقابل آمریکا موضع مستقلی بگیرند.
  • اگر مریخی‌ها زمین را زیر نظر داشته باشند به طور قطع از اینکه هنوز حیات بر روی زمین وجود دارد شگفت زده شده‌اند!
  • یونان دیگر نباید سیاست‌های بروکسل و بانک‌های آلمانی را اجرا کند که در حال نابودی کشور هستند. در واقع تأثیر این سیاست‌ها بوده که باعث افزایش بدهی‌های یونان نسبت به تولید ثروت اش شده است. حدود نیمی از جوانان در یونان بیکار هستند و احتمالاً چهل درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی می‌کنند. یونان نابود شده است. در سال هزار و نهصد و پنجاه و سه اروپا بیشتر بدهی‌ها آلمان را بخشید. با بخشش این بدهی‌ها بود که آلمان قادربه بازسازی آسیب‌های دوران جنگ شد. اروپا باید بدهی‌های یونان را ببخشد. در مورد بدهی‌های اسپانیا و پرتقال هم باید پرسید چه کسی باعث این بدهی شده؟ و بدهکاری به چه کسانی است؟ در واقع این بدهی‌ها بوسیله دیکتاتورها ایجاد شده است. در یونان دیکتاتوری فاشیستی روی کار بوده که توسط ایالات متحده حمایت می‌شده است و آنها باعث بخش بزرگی از این بدهی هستند. از نظر من بدهی خشن تر و بی رحمانه تر از دیکتاتوری است و در قوانین بین‌المللی آنرا «بدهی نفرت‌انگیز» نامیده‌اند که نباید پرداخت شود. این اصلی است که توسط ایالات متحده وقتی به نفع شان بود، وارد قوانین بین‌المللی شد. بیشتر بدهی‌هایی که یونان باید بپردازد در واقع بدهی به بانک هاست، بدهی به بانک‌های آلمانی و فرانسوی است که تصمیم گرفته بودند وام‌هایی با ریسک بسیار بالا پرداخت کنند و حالا با این واقعیت مواجه شده‌اند که وام گیرندگان نمی‌توانند این وام‌ها را بازپرداخت کنند. برخی از این مشکلات نتیجه سیاست‌های اقتصادی تعیین شده توسط بوروکرات‌های بروکسل، کمیسیون اروپا و نهادهای مشابه آنهاست همچنین فشار ناتو و بانک‌های بزرگ، خصوصاً بانک‌های آلمانی. این سیاست‌ها از بعضی جهات انعکاسی از نقطه نظرهای طراحانشان است. از یک سو آنها می‌خواهند وام‌ها و سرمایه‌گذاری‌های مخاطره آمیز و پر خطر شان بازپرداخت شود و از سوی دیگر این سیاست‌ها در حال فرسایش و نابودی دولت رفاه است که آنها هرگز علاقه‌ای به آن نداشته‌اند. دولت رفاه یکی از خدمات و کمک‌های بزرگ اروپا به جامعه مدرن بوده اما قدرتمندان و ثروتمندان هیچ‌گاه آن را دوست نداشته‌اند و واقعیت این است که این سیاستها در حال فرسایش دولت رفاه است و از نظر آنها سیاست خوبی است. مشکل دیگر اروپا این است که اروپا به شدت نژادپرست است. من همواره حس کرده‌ام که اروپا احتمالاً از آمریکا نژادپرست تر است. این مشکل قبلاً در اروپا قابل مشاهده نبود بخاطر اینکه جمعیت اروپا در گذشته به شدت تمایل به هم گن بودن و یک دستی داشت؛ بنابراین وقتی همه بلوند و چشم آبی باشند، آنوقت شما نژادپرست به نظر نمی‌آیید اما همین که جمعیت شروع به تغییر کند، نژادپرستی خیلی سریع خودش را آشکار می‌کند. این مسئله یک مشکل جدی فرهنگی در اروپاست. آنچه به من امید می‌دهد دو موضوعی است که درباره‌شان صحبت کردیم. استقلال آمریکای لاتین یکی از آنهاست که اهمیت تاریخی دارد و ما در جریان اجلاس سران کشورهای قاره آمریکا در پاناما شاهد آن بودیم. در اجلاس اخیر آمریکا کاملاً منزوی بود. این تغییر، تغییر رادیکالی است که ما از ده تا بیست سال گذشته که دخالت آمریکا در امور آمریکای لاتین کاهش یافت، شاهد آن هستیم. در واقع به همین خاطر است که اوباما به سمت کوبا دست دراز می‌کند و تلاش دارد تا بر انزوای آمریکا غلبه کند. این آمریکا است که منزوی شده است نه کوبا و به طور قطع این اقدام اوباما شکستی خواهد بود که آن را خواهیم دید. عامل خوش‌بینی من در اروپا، سیریزا و پودموس است. خوشبختانه، سرانجام شاهد قیام مردم علیه سیاست‌های اجتماعی – اقتصادی مخرب و نابودکننده‌ای هستیم که توسط بانک‌ها و بوروکراسی اعمال شده‌اند و این حرکت‌ها خیلی امیدوار کننده است.
  • دلیل بسیار خوبی وجود دارد که چرا هیچ‌کس تاریخ نمی‌خواند. علت اش این است که تاریخ بیش از اندازه درس برای آموختن دارد.
  • من مدافع مذاکراه با ایران هستم اما این اقدامات کافی نیست. دو کشور هستند که به خشونت‌ها در خاورمیانه دامن می‌زنند. آنها به طور دائم دست به تجاوز، خشونت ، اقدامات تروریستی و اعمال غیرقانونی می‌زنند. هر دو دولت قدرتمند سلاح هسته‌ای دارند و سلاح‌های هسته‌ای آنها در نظر گرفته نمی‌شود. آمریکا و اسرائیل. آنها دو کشور هسته‌ای مهم در جهان هستند. از نظر من دلیلی وجود دارد که در نظرسنجی‌های بین‌المللی که توسط آژانس‌های نظرسنجی آمریکا انجام شده، مردم اکثریت کشورها، آمریکا را بعنوان بزرگترین خطر برای صلح جهان در نظر گرفته‌اند. هیچ کشور در این نظرسنجی‌ها و از نظر این تهدید، همپایه آمریکا نیست. همچنین جالب است که رسانه‌های آمریکا حاضر به انتشار این نظرسنجی‌ها نیستند اما این مسئله باعث فراموشی آن نمی‌شود.
  • ما می‌دانیم چرا. هزینه‌های نظامی ایران حتی در مقایسه با استاندارهای منطقه بسیار پایین است، چه رسد که این هزینه‌ها را با ایالات متحده آمریکا مقایسه کنیم. دکترین استراتژیک ایران دفاعی است و طوری طراحی شده که حملات دراز مدت را دفع کند و اینجاست که دیپلماسی آغاز می‌شود. ایالات متحده و اسرائیل، دو دولت سرکش، نمی‌خواهند یک عامل بازدارنده را تحمل کنند. هیچ تحلیلگر استراتژیکی که مغزش کار کند فکر نمی‌کند که ایران هرگز بخواهد از سلاح هسته‌ای استفاده کند. حتی اگر آماده بودند که این کار را انجام دهند، کشورشان به سادگی دود می‌شد و به هوا می‌رفت و هیچ نشانه‌ای از روحانیون حاکم در کشور باقی نمی‌ماند. هر وقت شما به آن فکر کنید می‌بینید که هر چه داری نابود شده و از میان رفته. ایالات متحده بطور دائم دست به اقداماتی می‌زند که شدیداً برای اسرائیل خطرناک است، و آن اقدامات حمایت از سیاست‌های اسرائیل است. در ۴۰ سال گذشته بزرگترین تهدید برای اسرائیل، سیاست‌های خودش بوده است. اگر به ۴۰ سال گذشته نگاه کنید، یعنی ۱۹۷۰، اسرائیل یکی از محترم‌ترین و مورد تحسین‌ترین کشورها در جهان بود. نگرش بسیار مطلوبی به اسرائیل وجود داشت. اما حالا، اسرائیل یکی از نامحبوب‌ترین و مخوف‌ترین کشورها در جهان است. در ابتدای دهه ۷۰ میلادی، اسرائیل تصمیمی گرفت. آنها می‌توانستند انتخاب کنند و تصمیمی که ترجیح دادند بگیرند گسترش امنیت اسرائیل بود که این تصمیم با خودش عواقب خطرناکی بهمراه آورد. عواقبی که در آن زمان واضح و آشکار بود و من و دیگران دربارهٔ آن نوشتیم که اگر شما سیاست گسترش امنیت را اجرا کنید این سیاست منجر به انحطاط داخلی، خشم، مخالفت، انزوا و احتمالاً نابودی کامل اسرائیل می‌شود. ایالات متحده با حمایت از این سیاست‌ها، به تهدیداتی که اسرائیل با آنها مواجه است، می‌افزاید.
  • به یاد داشته باشید که بدترین کمپین تروریستی در جهان در واشنگتن سازماندهی شده است؛ و آن کمپین ترور و کشتار جهانی است. تاکنون هرگز چنین کمپین تروریستی در این مقیاس وجود نداشته است. منظورم، کمپین هواپیماهای بدون سرنشین است. در بخش بزرگی از جهان، ایالات متحده آمریکا بطور سیستماتیک و علنی از آنها استفاده می‌کند. هیچ چیز مخفی ای در آنچه من می‌گویم وجود ندارد، ما همه از آن مطلع ایم. این اقدام، کمپینی است که بطور منظم کسانی را می‌کشد که از نظر ایالات متحده مظنون بحساب می‌آیند و آمریکا می‌خواهند آنها را از بین ببرد؛ و این مسئله، همان‌طور که شما اشاره کردید، یک کمپین ترور و کشتار است و هنگامی که شما روستایی در یمن را بمباران می‌کنید، کسی را می‌کشید، شاید آن فرد کسی باشد که هدف شما بوده و شاید که آن فرد نباشد و افرادی که در همسایگی محل بمباران شما آسیب می‌بینند، فکر می‌کنید چطور واکنش نشان خواهند داد؟ آنها دست به اننقام می‌زنند.

منابع[ویرایش]