داعی شیرازی

از ویکی‌گفتاورد

نظام‌الدین، محمودِ واعظِ حسینی شیرازی شهرت‌یافته به داعی شیرازی و لقب‌گرفته به داعی الی الله (۱۴۰۷، شیراز -۱۴۶۵، شیراز) صوفی، شاعر و مؤلف فارسی-عربی‌نویس ایرانی بود.[۱]

گفتاوردها[ویرایش]

به پای دل سفر کن گر هوای ملک جان داری      نداری در قدم یک گام لیکن صد زبان داری
ترا مشرب بسی تنگ است و چشمِ دل بسی تیره      وگرنه سوی هر ذره جهانی در جهان داری
تو این هستی خود را هر زمان‌بند بلایی دان      به کوی نیستی گر پا نهی دارالامان داری[۱]
* * *
خدا را عاشقان کعبه بربندید محمل‌ها      که گر شوق درون باشد شود نزدیک منزل‌ها[۱]
* * *
خدا جویی سزا باشد سراندازان فانی را      که عاشق در نظر نارد طریق صرفه دانی را[۱]
* * *
سر شد و راه خرابات به پایان نرسید      آری این راه ره بی‌سر و بی‌پایان است
عشق دردی است به نزدیک طبیبان لیکن      دردمندان همه دانند که آن درمان است[۱]
* * *
مانگوییم که موجود حقیقی ماییم      کز میان همه اعداد یکی موجود است[۱]
* * *
تا نگوییم چرا سجدهٔ آدم کردند      پرده‌ای بیش نبود آدم و حق مسجود است[۱]
* * *
مسلم است کسی را طرب ز بادهٔ عشق      که مست خسبد و در حشر مست برخیزد[۱]
* * *
اعیان جهان مظهر اسماء و صفاتند      اسماء و صفات آیینهٔ حضرت ذاتند
مجموع مراتب که به هستی شده دائم      امواج و حبابند که در بحر حیاتند[۱]
* * *
تراست چشم جهان بین، بیا نهان بین شو      که گفت گرد ببین خواجه وسوار مبین[۱]
* * *
ای آنکه از خدا طلبیدی وصال او      آیینه صاف کن که ببینی جمال او
بی‌عشق هر که گفت که این راه ممکن است      بر ما نه لازم است شنیدن محال او[۱]
* * *
در طریقت هرکه در هر عالمی گامی زند      کی توان گفتن که هست او مرد کار افتاده‌ای[۱]
* * *
ای که دل بر هجر بنهادی و سستت گشت پای      در حریم وصل یار خویش مشکل می‌رسی[۱]
* * *
معنی صفت را نشدی جلوهٔ آثار      گر نام به هر مرتبه از ذات نبودی[۱]
* * *
چو باد خاک تو خواهد به هر طرف بردن      مهل که از تو نشیند به خاطری گردی[۱]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ ۱٫۱۳ ۱٫۱۴ هدایت، رضاقلی‌خان. «داعی شیرازی قُدِّسَ سِرُّه». نصرت‌الله فروهر. در ریاض العارفین. به کوشش سید رضی واحدی و سهراب زارع. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۹م. ص ۸۶. شابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۲۳۳-۸.