میخواستم چیزی بهت بگم
ظاهر
میخواستم چیزی بهت بگم (به انگلیسی: Something I've Been Meaning to Tell You)مجموعه داستان کوتاه از آلیس مونرو است که انتشارات مکگرا هیل (کانادا) آن را در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد.
گفتاوردها از کتاب
[ویرایش]- «به مغازهٔ کتابفروشی رفتیم و تصمیم گرفتیم که برای هم کتابی هدیه بگیریم. من برایش کتاب «لاله رُخ» را خریدم و او کتاب «شهزاده» را. در مسیر خانه از روی کتاب برای هم میخواندیم. اشکها، اشکهای سرگردان، کاش میدانستم چه معنایی دربردارند… مثل دخترهای دبیرستانی شاد و سرخوش بودیم. حالا که فکر میکنم به نظرم طبیعی نمیآید. راجع به مردمی که در خیابان میدیدیم داستان میساختیم. از شدت خنده مجبور میشدیم روی نیمکت ایستکاه اتوبوس بنشینیم و نفس تازه کنیم، بعد که اتوبوسی از راه میرسید ما همچنان میخندیدیم و برایش دست تکان میدادیم. خندههای جنونآمیز.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |