منوچهر نیستانی
ظاهر
منوچهر نیستانی (۱۹۳۶، کرمان - ۲۰ مارس ۱۹۸۲، تهران) شاعر و مؤلف ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]- «زمان زبان دارد، شعر را باید با زبانِ زمان گفت و زبانِ مردمِ زمان را در آن انعکاس داد، و ادبیات عامیانه مایهٔ سرشاری برای شعر امروز است؛ باید سعی کنیم که بیشتر به آن دست یابیم.»[۱]
دلکی بود مرا باز به دریا زد و رفت | خبری نیست که آتش ز چه بر ما زد و رفت | |
چون شفق رنگ به تاریکی شب میبارد | هیچش از تیرگی راه نه پروا زد و رفت | |
باورم نیست که امروز چرا باید بود | بینگارم که چو ایّام به ما پا زد و رفت | |
جام دیگر که مرا صبر به پایان آمد | صبر هم گفت «ز دست تو خدایا» زد و رفت | |
شادیام اینکه شبی نیست به بزمی کان ماه | ساغری چند مگو، با من تنها زد و رفت[۱] |
منابع
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. ششم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۷۸۶. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.