منوچهر انور
ظاهر
منوچهر انور (۱۳ اکتبر ۱۹۲۸) (۲۱ مهر ۱۳۰۷) فیلمساز چندحرفهٔ ایرانی است. زادهٔ تهران، دانشآموختهٔ آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک لندن؛ فعالیت هنری خود را از سال ۱۹۵۳م/ ۱۳۳۲ش در لندن به عنوان نویسنده، گوینده و بازیگر در رادیو و تلویزیون بیبیسی آغاز کرد سپس به عنوان بازیگر به تتائر واردیک وارد شد. در ۱۹۵۵م/ ۱۳۳۷ش به ایران بازگشت و به ویراستار و مترجم کار کرد، سپس به تدریس رشتهٔ کارگردانی، گویندگی برنامههای تلویزیونی، صداپیشگی و دیگر کارهای گوناگون سینماگری و ادبی مشغول شد.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]«از نیش تا نوش: گفتگو با منوچهر انور»، ۱۳۹۶
[ویرایش]- «آن وقتها اگر شما میخواستید در زمینهٔ فیلم یک کاری خارج از خط موجود بکنید تقریباً غیرممکن بود. اگر تو بازار میرفتید، با امثال «کوشان» و «میثاقیه» سروکار داشتید، اگر میرفتید در دستگاه وزارتِ «فرهنگ و هنر» با جنابان «پهلبد» و «جباری» و «خردمند» و دکتر «حشمتی» سروکار داشتید و اینها هم به هر حال هر کدام سلیقهها و خطهای خودشان را داشتند و براشان سخت بود که بگذارند یک کاری از خط خارج بشود، یعنی ملاحظات تجاری یا سانسوری یا سیاسی را نادیده بگیرد و احیاناً مورد پسند واقع شود یا کسانی دنبالش بروند، یا حتی برد تجاری داشته باشد و اگر هم کاری ساخته میشد که این خواص برش مترتّب نبود و پول چندانی هم درنمیآورد خُب طبعاً شکست میخورد و سرش به سنگ میآمد.»[۲]
- «آن روزها ما سروکارمان با وزارتِ «فرهنگ و هنر» بود و مواردی پیش آمد که تصور میکردیم زمینه فراهم است که سراغ فیلمهای سنگین و دراز داستانی هم برویم. حتی گاهی شرایط این کار هم فراهم میآمد، اما میافتاد تو سنگلاخ مقاصد شخصی آدمهایی که بایددستورات بالاتریها را اجرا کنند. آدمهایی بودند مثل آقای «جباری» که نه علاقهای به اینطور کارها داشتند، و نه شناختی از آنها -حضراتی که بیشتر به فکر مداخل بودند و پروژههای ساختمانی و خرید وسایل و ابزارهای گرانقیمت سینمایی. آدمِ یکدندهٔ قهاری مثل مرحوم «جباری» توانایی این را هم داشت که به میل خودش جلوی کارهای هنری مفید اما مزاحم را هم بگیرد. تُرکتازی بیامانِ «فیلم فارسی» هم که دیگر جای خود داشت.»
- «یکوقتی ما آمدیم «کانون سینماگران پیشرو» را راه انداختیم که در اصل فکرش از «پرویز صیاد» و «هوشنگ بهارلو» و «هژیر داریوش» بود. آمدند به بیمارستانی که من در آن به علت خونریزی معده بستری بودم. گفتند: «ما به این نتیجه رسیدهایم که باید یک چنین کانونی برپا کنیم و تو هم باید بیاییبشوی رئیس!». و قرار گذاشته بودند که یک شرکت تعاونی «کانون سینماگران پیشرو» هم تأسیس شود که «پرویزصیاد»، با آن شَمّ اقتصادی بینظیرش مدیرعامل آن باشد. آن روزها، پخشکنندهها میرفتند بیشترِ بودجهٔ فیلم را از بازار وام میگرفتند و بعد از ساخت و فروش فیلم آن را پس میدادند. «صیاد» میگفت: «حدود نصف مخارج یک فیلم صرف پرداخت دستمزد کارگزاران -اعم از نویسنده و کارگردان و فیلمبردار و آهنگساز و بازیگران و دیگر مسئولان تهیهٔ فیلم- میشود. خُب، به جای این پخشکنندهها ما بیاییم دستبهدست هم بدهیم و مجموع این دستمزدها را بهعنوان بیش از نیمی از سرمایهٔ فیلم، بگذاریم وسط و مخارج دیگر فیلم را از بانکها قرض بگیریم و فیلمهایی بسازیم که دلمان میخواهد. کارگردانهای عضو کانون را هم بالکل آزاد بگذاریم که هر چه دل تنگشان میخواهد بگویند و در کارشان دخالت نکنیم. با هم هَمعَهد شدیم که دنبال این کار را بگیریم، این بود که «کانون سینماگران پیشرو» شکل گرفت.»
منابع
[ویرایش]- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۵۶. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ علیرضا ارواحی، «از نیش تا نوش: گفتگو با منوچهر انور»، محصول همکاری انسانشناسی و فرهنگ با مجله سینما و ادبیات، نشر در سایت انسانشناسی و فرهنگ، دوشنبه، ۲۹ خرداد ۱۳۹۶.