منصوره سگوند
ظاهر
منصوره سگوند (۱۰ مرداد ۱۳۸۴ – ۱۴ خرداد ۱۴۰۲) دانشجوی حقوق و شهروند ایرانی اهل لرستان است. او که مدتی بعنوان همیار پلیس جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکرد در میانهٔ خیزش ۱۴۰۱ ایران با پلیس قطع همکاری و از معترضان حمایت کرد. منصوره سگوند پس از بازداشت و تهدید به مرگشدن، در ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ درگذشت.
گفتاوردها
[ویرایش]- «وقتی کلمهٔ آزادی را بیان میکنیم یعنی آزادی افکار، آزادی عقیده، آزادی کشور، آزادی شغل، آزادی زندگی. وقتی ما خواهان آزادی هستیم و ادعای این رو داریم که برای آزادی ایران میجنگیم، چرا به خانم چادری باید گیر داد، چرا به خانم بدون روسری باید تذکر داد. آزادی واقعی یعنی من دوست دارم با چادر باشم، من دوست دارم بدون روسری باشم. من دوست دارم مسافرت برم فیلم بگیرم استوری بذارم. نباید تحت حرف و حدیث قرار بدیم دیگران رو. باید اول خودمون آزادی رو درون خودمون به شکوفایی برسونیم.»
- «نه مرگ آنقدر ترسناک است، نه زندگی آنقدر شیرین، که آدم بخاطرش شرافتش را زیر پا بگذارد.»
- «ما قربانیان بدترین برههٔ تاریخ بودیم، نسل جوانیهای بربادرفته، نسل بحران و بلاتکلیفی، نسلی که بدون فریاد، در دل آتش زمانه سوخت. ما کمسنوسالترین سالمندان تاریخ بودیم. کاش یکی ما را در تاریخ بنویسد.»
- «سرباز وطن باش، نه سرباز حکومت. بهسمت خواهران و برادران در راه آزادی بپیوند، آزادی وطن.»
- «اگر واقعاً یکی رو دوست داشته باشی، واست فرقی نداره کجای این کرهٔ خاکی باشه، اگر واقعاً عاشق یکی باشی فرقی داره چقدر ازش فاصله داری، وقتی واقعاً یکی رو از ته دلت بخوای فرقی نداره چقدر خوشگله، اخلاقش چطوریه یا چقدر پولداره. وقتی واقعاً یکی رو دوست داشتهباشی حتی میتونی از کیلومترها فاصله ناراحتیشو حس کنی، نسبت بهش حساس باشی، و سعی کنی بهترین آدم ممکن زندگیش باشی، حتی اگر بهتر از او وجود داشته باشه، بازم او رو به همه ترجیح میدی. اگر واقعاً یکی رو دوست داشتهباشی، وقتی که همه رهاش میکنند و میرند، تو تنها کسی میشی که باورش داری و تحت هیچ شرایطی ترکش نمیکنی. اگر واقعاً یکی رو دوست داشتهباشی، بجای اینکه مشکلی باشی بروی مشکلاتش، سعی میکنی بهش آرامش بدی بهر نحوی که شده، سعی میکنی حالش رو خوب کنی. و در سختیهای زندگیش اولین نفری باشی که او میتونه کنار خودش ببینه. اگر واقعاً یکی رو دوست داشتهباشی در همهحال فقط برات مهمه که حالش خوب باشه، مهم نیست چقدر ازت فاصله داشته باشه. تنهاترین چیزی که میتونه برات مهم باشه اینه که او حالش خوب باشه. اگر واقعاً یکی رو دوست داشتهباشی باید بدون هیچ امّا و اگری دوستش داشتهباشی.»
واپسین سخن
[ویرایش]- «ما را از مرگ میترسانند، انگار [که] ما زندهایم. تا ابد [و] یک روز، جانم فدای وطن. پاینده ایران.»