ملت عشق
ظاهر
ملت عشق (به انگلیسی: The Forty Rules of Love: A Novel of Rumi) (به ترکی استانبولی: Aşk) نام رمانی نوشته الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۰ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد.
گفتاوردها
[ویرایش]- «خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرات نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی…»
- «مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟»
- «کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را… اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.»
- «اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تأکید میکنند که این اثر جاودان با حرف «ب» شروع شدهاست. نخستین کلمهاش «بشنو!» است. یعنی میگویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع میکند؟ راستی، خاموشی را میشود شنید؟» ((حرف و گفت و صوت را برهم زنم … تا که بی این هر سه با تو دم زنم))گمان نکنید رومی چیزی نوشتهاست او با خواننده در خاموشی سخن میگوید او خود خاموش است؛ و این خواننده است که در سکوت میشنود. اگر چه نه حرفی در میان است نه گفتی هست و نه صوتی. تمام این هر سه را رومی برهم میزند تا با مخاطب دم زند.
- «همهٔ بخشهای این رمان نیز با همان حرف بیصدا شروع میشود. نپرس «چرا؟» خواهش میکنم. جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار. چون در این راهها چنان حقیقتهایی هست که حتی هنگام روایتشان هم باید به مثابه راز درآیند.»
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |