ملاشاه بدخشی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
* * *
* * *
* * *
* * *
* * *
* * *
* * *
* * *
ملاشاه بدخشی (۱۵۸۶، بدخشان – ۲۰ اکتبر ۱۶۶۱، لاهور) صوفی، شاعر، مفسر و مؤلف خراسانی بود که بیشتر در هند زیست.[۱]
گفتاوردها[ویرایش]
ای بیخبر از یک نگه رحمت ما | تا چند همی خصومت و زحمت ما | |
چندی دیدی نتیجهٔ صحبت غیر | یک بار ببین نتیجهٔ صحبت ما[۱] |
در مدرسه آنچه صحبت یاران است | در صومعه آنچه بر گرفتاران است | |
زان گاه که مهر تو گزیدم دیدم | کاینها همه کارهای بیکاران است[۱] |
مایی و منی ما چو از کار افتاد | این هستی ما به گوشهای خوار افتاد | |
ما را چو ز خود ساخت ز ما هیچ نماند | مانند سگی که در نمک زار افتاد[۱] |
آخر یابد هرکه ز صدقش جوید | تخمی که بجا فتاد آخر روید | |
گویند که هر که یافت حرفی نزند | نی نی غلط است هرکه یابد گوید[۱] |
دریا چو رود خس نرود پس چه کند | پس با دریای بیکران خس چه کند | |
عرفان سریّست بایدش پوشیدن | میپوشم لیک مشک را کس چه کند[۱] |
آن را که به ماست بر سر ایمان جنگ | او مؤمن و ز ایمان من او را صد ننگ | |
مؤمن نشود تا نشمارد یکسان | با بانگ نماز بانگ ناقوس فرنگ[۱] |
تا می نکنی ز معرفت شیرین کام | حاصل نشود کام تو از نقل کلام | |
حلوا حلوا اگر بگویی صد سال | از گفتن حلوا نشود شیرین کام[۱] |
شک نیست که اسم با مسما ماییم | مفهوم تمام زشت و زیبا ماییم | |
گر گفت کسی به ما بدی رنجه نهایم | چون ما صدق تمام اشیا ماییم[۱] |
از بستگی خویش اگر واگردی | بر وارسی خویش مهیا گردی | |
واگرد به گرد خویش مانند حباب | تا واگردی ز خویش و دریا گردی[۱] |
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ ۱٫۸ ۱٫۹ هدایت، رضاقلیخان. «شاه بد خشانی قُدِّسَ سِرُّه». نصرتالله فروهر. در ریاض العارفین. به کوشش سید رضی واحدی و سهراب زارع. تهران: انتشارات امیرکبیر، سال ۲۰۰۹م. ص ۱۱۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۱۲۳۳-۸.