محمد محیط طباطبایی
سید محمد بن ابراهیم محیط طباطبایی با تخلُّص محیط (۱۶ ژوئن ۱۹۰۱، زواره - ۱۸ اوت ۱۹۹۲، تهران) روزنامهنگار، آموزگار، ادیب، مقالهنویس، رایزن فرهنگی، پژوهشگر، مؤلف و شاعر ایرانی بود.[۱]
گفتاوردها
[ویرایش]آنچنان از یاد بردم آشیان خویش را | کز نگاه غیر میگیرم نشان خویش را | |
شعلهٔ شمع حیاتم سوخت تا خاموش شد | بس که خود دادم به خاموشی زبان خویش را | |
دست درکار جدال مغز و قلب خود شدم | بر هلاک جسم و جان بستم میان خویش را | |
در وجودم نیست دیگر طاقت صبر و سلوک | آزمودم بارها تاب و توان خویش را | |
آنچنان وامانده از راهم که نتوانم شنود | صبحدم بانک درای کاروان خویش را | |
مرغ حق خاموش شد از ذکر حق وقتی که دید | بر پر و بال زَغَن، سوهان جان خویش را | |
مهره تا برجای مروارید غلطان عرضه گشت | در کف دریا صدف گم کرده کان خویش را | |
سهمگین بادی وزید از جانب البرز کوه | همچو دیو از کف رهاکرده عنان خویش را | |
لرزه بر اندام کوه افکند و آتش برفشاند | در تف آن سوختم مرغ روان خویش را | |
تا نسوزد بوم ایرانشهر در آتشفشان | بر سر تفتان فروبستم دهان خویش را | |
جفت سوداگر در این سودا نجستم سود خویش | بل به سود دیگران دیدم زیان خویش را | |
اعتماد خلق را یکباره از کف دادهاند | هر کسی از دیگری خواهد ضِمان خویش را | |
قوتِ جانِ آدم دانا به خون آغشته بین | چون به خوناب جگر پرورده نان خویش را | |
ازمحیط این قصه را بشنو! که افشا میکند | با زبان بیزبانی داستان خویش را |
دربارهٔ وی
[ویرایش]«استاد «محیط طباطبائی» خود، تاریخ زنده و پویای یک قرن بود. تاریخ یکی دو قرن قبل از خود را نیز با مطالعهٔ مستمر، با کنجکاوی و موشکافی، از آنِ «خود» کرده بود. در آنچه به تاریخ و ادبیات قرنهای اخیر ایران مربوط میشد قول او راهگشا بود.»
«استاد محیط طباطبائی در این پنجاه سالی که من شاهد بودهام، میتوانم گواهی بدهم که روزی از او نگذشته مگر اینکه یک کتاب تازه را جستجو کرده باشد. هرگاه میخواستیم او را پیدا کنیم یا در کتابخانهٔ ملی «ملک» بود یا در کتابخانهٔ دیگر شهر. میرفت تا آخرین نسخههای خطی را که خریدهاند و تازه به کتابخانه رسیده، ببیند و مطالعه کند. درکتابخانههای شهر هم معمولاً با بزرگان دیگری چون مرحوم «ملکالشعرای بهار»، «رشید یاسمی»، «احمد بهمنیار» و استاد «همایی» مینشست و صحبت میکرد. این آسان نیست که یک نفر بیش از هفتاد سال غرق در مطالعه و تحقیق باشد. استاد «محیط» بیش از هزار رساله و مقالهٔ علمی، ادبی، انتقادی و تحقیقی دارد. در دهها کنفرانس و سمینار و کنگرهٔ علمی و تحقیقی، در خارج و داخل شرکت کرده بود. انتشار مقالات تحقیقی او در مجلهٔ «ارمغان»، «مهر» و «تعلیم و تربیت»، استاد محیط را، پژوهشگری پُرمایه، جامع و شایستهٔ نام خویش نشان داد.»
«من با مرحوم «محیط طباطبائی» در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، سالی که به کتابخانهٔ مجلس شورای ملی راه یافتم، آشنا شدم. این آشنایی ما از نزدیک صورت گرفته بود اما مدتها بود که او را دورادور، از راه مقالات متعدد ادبی و تاریخیش میشناختم. محیط کتابخانهٔ مجلس شورای ملی در آن زمان، محیطی معنوی و باصفا بود. اتاق کارمندان کتابخانه که اتاقی وسیع بود مستقیماً به اتاق یا سالن زیبا و باشکوه مطالعه مربوط میشد. مراجعهکنندگان عادی به سالن مطالعه میرفتند و برگههای کتابهای چاپی را بررسی میکردند و کتاب درخواستی خود را از کتابداران میخواستند اما مراجعهکنندگانی که افراد دانشمند و برجستهٔ کشور بودند در اتاق کارمندان مینشستند و از ایشان با چایی و گاهی قلیان پذیرایی میشد. این افراد بیشتر برای کتابهای خطی نفیس به کتابخانه میآمدند.
آقایان «فروزانفر»، «جلال همائی»، «ذبیح بهروز»، «پورداود»، «محیط طباطبائی» و «اقبال آشتیانی» از مراجعهکنندگان دائمی کتابخانه بودند. در این میان «محیط طباطبائی»، «ذبیح بهروز» و «همائی» بیشتر از دیگران مراجعه میکردند. در آنجا بحثهای مهمی در باب ادب و فرهنگ وتاریخ درمیگرفت که برای مبتدیانی مانند من بسیار مفید بود.
حافظهٔ نیرومند او مخزنی بود آکنده از معلومات و اطلاعات بسیار وسیع و گرانبها در تاریخ، ادب و فرهنگ ایران و اقوام مجاور. اطلاعات او در مورد تاریخ قاجار و نیز رویدادهای زمان معاصر، شرح حال رجال سیاسی و ادبی، سوابق اخلاقی، اجتماعی و سیاسی آنان بسیار چشمگیر بود. اینگونه اطلاعات در بارهٔ رجال معاصر و قریب به زمان ما در آن دوران، در کمتر کتاب یا مجموعهای دیده میشد و یا اصلاً دیده نمیشد. جوانانی مانند ما، رجال زمان خود را بهدرستی نمیشناختند.»
- حبیب یغمایی شاعر و محقق معاصر دربارهٔ وی این شعر را سروده است:
ای مهر سپهر سخن سرائی | استاد محیط طباطبائی | |
در مجمع یاران توئی نشانه | از نیک نهادی و نیک رائی… | |
هر مشکل علمی که عرضه دارند | بالطف نمائی گره گشائی | |
علم و ادب فارسی به گیتی | گستردی از آن فرش بوریائی | |
بر نام تو باید زدن در این عصر | در علم و ادب نوبت کیائی… | |
چون نام نکو جاودان بپاید | با نام نکو جاودان بپائی… |
«استاد محیط، محیط فضل و آداب است و در جمع استادان شمع اصحاب، اما گذشته از جلالت قدر و علو مرتبت علمی و پختگی ووسعت اطلاع، امروزه به حق استاد همه ادب پروران ایران است… وجود گرامیش کمنظیر است و در کشاکس دوران چون سنگ آسیا، قدیم و قویم ودر پاسداری از ادب فارسی و فرهنگ ایرانی پابرجا و استوار مانده است.»
«از سال ۱۳۲۰ هجری شمسی به بعد مقالات و رسالههای زیادی از استاد خواندم. همه محکم، مستدل، شیرین و دلنشین، تا حدی که رسیدن به سعادت زیارت استاد جزو آمال و آرزوهایم گردید. در سال ۱۳۳۸ همراه جناب دکتر محمدجوادمشکور … به زیارت استاد نائل شدم. مردی دیدم شاداب، خونگرم، متواضع، پر، وخیلی جامع تر از آنچه من میتوانستم تصورش را بکنم…»
«محیط طباطبائی خود معلم و استاد خویش است… عمر را به مطالعه و تحقیق گذرانده و از پرتو استعداد سرشار و حافظه تند و قوی و ممارست در فراگیری علم و ادب، به حق یکی از شخصیتهای برجسته فرهنگی عصر حاضر محسوب میگردد. در علم تاریخ و جغرافیا و انساب سر آمد دانایان همزمان خود است… او زبانهای فرانسه و انگلیسی و عربی را آموخته است و کتب مورد نظر را به زبانهای مذکور مطالعه کرده و در نتیجه دامنه اطلاعاتش وسعت پیدا کرده است. محیط مظهر زحمتکشی و قناعت و پشتکاردر مطالعه و تحقیق بشمار میرود ووجودش نشان دهنده این حقیقت است که با داشتن استعداد سرشار و پشتکار و عشق به فراگیری علم و دانش، هر فردی همچون محیط طباطبائی میتواند درجات علمی و ادبی را بی آنکه دانشگاه و مدرسه ببیند طی کند و عالم برجسته و کم طراز زمان خود شود… در کنگرههای بینالمللی از جمله سی ویکمین کنگره خاورشناسان منعقد در پاریس و دهها کنگره داخلی و خارجی شرکت فرموده و از علم و اطلاع و دانش او اعضای کنگره مستفید و مستفیض شدهاند. از آثار مکتوب محیط طباطبائی تا کنون (سال ۱۳۵۶) پانصد خطابه و ۱۶۰۰ مقاله که نوعاً تحقیقی میباشد به چاپ رسیده است…»
منابع
[ویرایش]- ماهنامهٔ «دنیای سخن» شمارهٔ ۵۰، تیر ـ مرداد ـ شهریور ۷۱
- ↑ برقعی، محمدباقر. سخنوران نامی معاصر ایران. ج. چهارم. نشر خرم، چاپ ۱۳۷۳. ص۳۱۹۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۹۷۲۴۰۴.