محمدجواد کمالی
محمدجواد کمالی (۱۳۴۴، مشهد)، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم ایرانی معاصر.
گفتاوردها
[ویرایش]- «ترجمه صرفاً برگردان ظاهر و صورت کلمهها نیست، بلکه رفتن به عمق معنای آنها در درون بافت کلام است. واقعیت آن است که هیچ ترجمهای را نمی توان به عنوان ترجمة آخر و مطلق و بسنده در نظر گرفت زیرا از طرفی شیوة بیان در دو زبان مبدأ و مقصد دقیقاً یکسان نیست و از طرف دیگر برای انطباق معیارهای فرهنگی و زبانی ایجاد تغییرات در مواردی اجتنابناپذیر است و لذا خلاصه کردن مسائل ترجمه در یک یا چند اصل نظری و تئوری امکان پذیر به نظر نمیرسد. »
- «ترجمه از مترجم جدا نیست یعنی بعید است که دو یا چند مترجم اثر واحدی را ترجمه کنند و ترجمهشان یکسان و شبیه به هم درآید؛ بنابراین به تعداد مترجمان هر اثر ترجمههای متفاوت پدید خواهد آمد. ترجمه بهتر را از مترجمی باید انتظار داشت که از جهات مختلف شایسته باشد:
- با اسلوب نگارش زبانی که به آن ترجمه می کند (عمدتاً زبان مادری) آشنا و به عبارتی صاحب قلم باشد؛ - زبان مبدأ را در حیطه تخصص خود خوب بداند، یعنی بتواند متنی را در موضوع مورد علاقة خود بهراحتی بخواند و آن را به درستی درک کند؛ - به تفاوت کارکردی عبارتها در زبانهای مبدأ و مقصد توجه کافی کند؛ - در حین ترجمه شتابزده عمل نکند و دقت عمل و صبر و حوصله را رمز موفقیت و سرلوحه کار خود بداند؛ - از دانش و آگاهی لازم در زمینهای که ترجمه می کند بهرهمند و از لحاظ اطلاعات عمومی و فرهنگی اشباع باشد یا لااقل به منابع لازم و کتابهای مرجع دسترسی داشته باشد؛ - تفاوتهای میان فرهنگ نویسنده و فرهنگ خود را نیک بشناسد و در ترجمه بکوشد با بیانی مناسب جانب هر دو فرهنگ را نگاه بدارد؛ - پیام نویسنده را تا آنجا که مقدور است، بی کم و کاست و با حفظ سبک به خواننده منتقل کند. »
- «ترجمه فعالیتی است که عمدتاً از دو مهارت تشکیل شده است: یکی "دریافت یا درک متن اصلی" و دیگری "بیان یا تولید متن جدید" . اگر در مقام مقایسه برآیم و بخواهیم بدانیم که از بین این دو مرحله کدام یک از اهمیت بیشتری برخوردار است، بی شک باید برای مرحله دوم یعنی تولید متن جدید اهمیت والاتری قایل بشویم، چرا که اگر مترجمی منظور نویسنده و معنی نوشته او را درک کند ولی نتواند آن را برای دیگریبه شیوهای پسندیده و قابلفهم بیان کند، حاصل تلاش او بیثمر خواهد بود و نفعی عاید خواننده نخواهد شد. »
- «مترجم باید پس از گذشت مدتی ترجمة خود را دوباره بررسی و در صورت لزوم بخشهایی از آن را به اصطلاح جرح و تعدیل یا اصلاح نماید و نهایتأ متن حاصل را (خود یا به کمک فرد صلاحیتدار دیگری) از حیث انشاء و شیوه نگارش ویرایش کند. »
- «روشهای پیشنهادی دو زبانشناس و مترجم، ژانپل وینه و ژانلویی داربلنه، به لحاظ کارآیی و تعیین چارچوبهای دقیق تحلیلی، بهتر از بقیه راهگشای مترجمان جوان در ورود به عرصۀ عملی ترجمه است. آنها در کتابی تحت عنوان سبکشناسی تطبیقی فرانسه و انگلیسی: روش ترجمه نشان دادهاند که واحد ترجمه «جمله» است و ترجمه در سطح «کلمه» روش درستی نیست؛ دیگر آنکه ترجمه فرایند نسبتاً پیچیدهای است که طی آن مترجم باتجربه ناخودآگاه تکنیکهای متعددی را به کار میگیرد. این دو پژوهشگر در کتاب خود، هفت تکنیک یا روش مشخص و متمایز از هم را معرفی کردهاند که مترجمان بر حسب نوع مشکلی که در حین ترجمه به آن برخورد میکنند، میتوانند راهحل مناسب را از میان آنها بیابند.
این هفت روش عبارتند از: تحتاللفظی، وامگیری، گرتهبرداری، تغییر صورت، تغییر بیان، معادلیابی و همانندسازی. این روشها دو جهت را در اختیار مترجم میگذارند: سه روش نخست مبتنی بر «ترجمۀ مستقیم» هستند، زیرا لفظ یا ماهیت صوری پیام نویسنده در ترجمه دگرگون نمیشود و مستقیماً به زبان مقصد انتقال مییابد. چهار روش بعدی دلالت بر «ترجمۀ غیرمستقیم» دارند، زیرا برای انتقال پیام نویسنده، ماهیت صوری آن به مقتضای جمله در زبان مقصد دگرگون میشود، به عبارت دیگر محتوای معنایی پیام نویسنده با الفاظ دیگر که در زبان مقصد مناسبتر تشخیص داده میشود، انتقال مییابد .»[۲]
ترجمه متون ادبی
[ویرایش]- «ترجمه متون ادبی اساساً نسبی است و ترجمۀ هر اثر ادبی، تجربۀ منحصربهفرد زبانی برای شخص مترجم است. تفاوت ادیبان و شاعران با دیگر نویسندگان در میزان دانش واژگانی و ذوق زبانی و قدرت جملهپردازی آنها است. بر این اساس، ترجمۀ آثار ادبی با ترجمۀ آثار غیرادبی قابل مقایسه نیست و تفاوتهای ظریفی میان آنها وجود دارد. مترجم متون ادبی در مقایسه با سایر مترجمان، وظیفه سنگینتری بر دوش دارد: وی باید علاوه بر رعایت امانت و سعی در انتقال بیکم و کاست پیام نویسنده، سبک و سیاق او را نیز تا حد ممکن به خواننده منتقل کند و همواره مراقب باشد در ورطهای نیفتد که ترجمهاش برای گروهی از خوانندگان قابلفهم نباشد. [۳]
- «علاقمندان به ترجمۀ ادبی باید با مطالعۀ مستمر مطالب مرتبط با ادبیات، از اطلاعات عمومی لازم و بهروز برخوردار شوند و نیز دارای روحیه تحقیق باشند، یعنی دربارۀ نویسنده، جهانبینی او یا متنی که از او ترجمه میکنند، در صورت ضرورت به کتابهای مرجع و منابع معتبر مراجعه نمایند و سطح آگاهی خود را ارتقاء بخشند. ناگفته پیداست که مترجمی که با موضوعات تاریخی، مفاهیم فرهنگی و مسایل اعتقادی و باورهای مردمی نهفته در متون ادبی آشنا باشد، بسیار راحتتر و با سرعتی بیشتر از عهدۀ ترجمه برمیآید.»
- «ترجمه شعر کاری دشوار و حرکت در مرز نسبیتهاست؛ لذا مترجم باید در حین ترجمه با احتیاط و هوشیاری عمل کند، زیرا اگر بیش از حد به محتوا و برگردان مفاهیم شعر بپردازد، متهم به درهمشکستن شکل و قالب شعر میشود و اگر به شکل (آرایههای شعری و بازیهای زبانی) و بازآفرینی آن در متن ترجمه توجه خاص نشان دهد، متهم به خیانت در انتقال پیام شاعر میشود. با این همه، ترجمۀ شعر بیاعتنا به این بحثهای نظری، پیوسته با تمهیدات سنجیدهای که برخی از مترجمان زبردست در نظر گرفتهاند، در اغلب موارد خرسندی خوانندگان را در پی داشته است.»
- «مترجمان میتوانند با توجه به توانایی و ظرفیت زبانی خود، آثار منظوم را به روش عالمانه یا به روش شاعرانه به فارسی برگردانند: روش عالمانه عبارت است از برگردان کلمه به کلمه و انعکاس همۀ جزئیات معنایی شعر در سطح خُرد به نثر. مزیت این روش، انتقال وفادارانۀ عین کلام شاعر در زبان مقصد است. عیب بزرگ این روش، حذف موسیقی کلام شاعر (وزن و قافیه و ...) در ترجمه است؛ عنصر مهمی که نبود آن هم لذت کمتری به خوانندۀ عادی ترجمه میدهد... روش شاعرانه برگردان نسبتاً آزاد و مفهومی کلام شاعر در سطح کلان به صورت موزون است. در این نوع از ترجمه، بازسرایی و خودی کردن مضمون شعر نقش اصلی را دارد، یعنی مترجم خود قالب شاعرانهای را در برگردان شعر او در نظر میگیرد و مفاهیم مورد نظر شاعر را با خلاقیت در آن قالب بیان میکند. ترجمه به روش شاعرانه هنگامی توصیه میشود که فرد مترجم خود از ذوق و قریحۀ لازم بهرهمند و با صناعتهای شعری و ظرافتهای بیانی در زبان مقصد به خوبی آشنا باشد تا بتواند ترجمهای جذاب، آهنگین و هنرمندانه ارائه کند. بدیهی است عیب چنین روشی فاصله گرفتن از جزئیات معنایی و دخل و تصرف در کلام شاعر است.»
- «منظور از رعایت سبک در ترجمه کوشش مترجم برای حفظ روح متن اصلی در ترجمه با انتخاب دقیق کلمه یا کلمات و ساختارهای متناسب و یکدست است به گونهای که از یک سو، از سیطرۀ نفوذ ساختار بیگانۀ زبان نویسنده خارج شود و از دیگر سو، با آفرینش خلاقانۀ سبکی نزدیک به سبک نویسنده، تأثیری همارز در خوانندۀ زبان مقصد ایجاد کند. بدیهی است اینکه خوانندۀ ترجمۀ ادبی تنها بداند نویسنده چه گفته کافی نیست، بلکه آگاهی از سبک نوشته یا چگونگی بیان مطلب توسط نویسنده نیز برای او مهم است.»
- «مترجم ادبی باید جان کلام نویسنده و روح اثر وی را عمیقاً دریابد و افزون بر داشتن مهارت در انتخاب واژههای مناسب و آرایش جملهها، باید بتواند آن احساس شادی، اندوه، حسرت، پشیمانی، سلحشوری، همدری و ... را که در هر متن ادبی موج میزند، از طریق ترجمۀ خود در مخاطب ایجاد کند. همچنین وقتی تصمیم میگیرد اثری را ترجمه کند، ابتدا بهتر است ببیند اگر این اثر به برخی از آثار ادبی در زبان مقصد نزدیک است، با الهام از محتوا و سبک آن آثار، ابزار و مایۀ لازم برای ترجمۀ اثر مورد نظر خود را فراهم آورد.»
منابع
[ویرایش]- ↑ محمدجواد کمالی، اصول فن ترجمه (فرانسه به فارسی)، چاپ دهم، تهران، انتشارات سمت، 1401.
- ↑ محمدجواد کمالی، ترجمه متون ادبی (فرانسه به فارسی)، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سمت، 1400.
- ↑ محمدجواد کمالی، ترجمه متون ادبی (فرانسه به فارسی)، چاپ چهارم، تهران، انتشارات سمت، 1400.