محمّدابراهیم نادری کازرونی (۱۷۶۶، کازرون - ۱۸۴۲، کازرون) پزشک و شاعر ایرانی در سدهٔ هجدهم میلادی بود که در علوم هندسه، اخترشناسی و ریاضی نیز برجستگی داشت.[۱]
دلبر بسیار و دل نگه دار کم است | |
وز همدهی جمله جهان رنج و غم است |
گر اهل دلی تو دل به دلداری ده | |
کو همدم هر دم تو و عین دم است[۱] |
* * *
ای از تو همه پر و توخالی ز همه | |
بنموده جمال تو مثالی زهمه |
تو عین خیال و از خیال این همه را | |
آری و برآوری خیالی ز همه[۱] |
* * *
ما بود نماینده نمودیم همه | |
نابود نمودار ز بودیم همه |
مرآت جمال غیب مطلق گشته | |
آیینهٔ شاهد شهودیم همه[۱] |
* * *
خرم دلی که از مدد طالع جوان | |
بگزید گوشهای ز جهان و جهانیان |
خواهی اگر فراغ، برون کن تو از دماغ | |
سودای دهر، کش نبود سود جز زیان |
درکوی بینشانی و گمنامی آورد | |
تا بو که یابی ای دل غافل ز حق نشان |
همچون هوس همی چه روی سوی رنگ و بو | |
همچون مگس همی چه روی گرد این و آن |
عنقاصفت ز جملهٔ عالم کنارهگیر | |
سیمرغوار از همه کس گم کن آشیان[۱] |